
بعد از مدتها جنگ خدایان و تایتان ها، سرانجام خدایان فاتح این جنگ می شوند تا صلح و ثبات را به بشریت باز گردانند. اما شکست تایتان ها به معنای ریشه کنی ظلم و ستیز در جهان نیست چراکه اینبار نوبت به یک شیطان بسیار خشن و ظالم به نام «پادشاه هایپریون» است که با بشریت مبارزه کرده و دنیا را به سمت تاریکی سوق دهد. هایپریون به دنبال سلاحی است که به وسیله آن می تواند نسل بشریت را نابود کند و امپراطوری شوم خود را آغاز نماید اما «تسئوس» انسانی فانی است که توسط «زئوس» برگزیده شده تا انسان ها را در جنگ علیه هایپریون رهبری کند.


داستان درباره مامور فدرال آدری پارکر هست ، با گذشته ای مبهم که برای ماموریتی به شهری در حاشیه بندر به اسم Haven فرستاده میشه و بعد از حل ماموریت به دلایلی اونجا موندگار میشه . نکته جالب این هست که در اون شهر اتفاقات مرموزی رخ میده و بعضی از مردم هم نیروهای عجیبی دارن و ...

لیزا، قمار بازی است که عاشق کارت های قمارش است. رابرت، میلیونری خیرخواه است. مارک، پلیسی است که به سرنخ هایی از یک کسب و کار مخوف رسیده است. زاک، یک روانپزشک با سابقه درخشان است. ملودی، نوجوانی است که در حال مبارزه با اعتیادش به مواد مخدر است. دیانا، پرستاری است که بیماران تمام زندگی اش هستند. این ۶ نفر یکباره در سلولی واقع در یک مرکز تحقیقات بیدار می شوند، بدون اینکه بدانند چگونه و چرا به آنجا رفته اند. آیا توهم زده اند یا دیوانه شده اند؟ چیزی که بزودی مشخص می شود این است که آنها در آن مکان تنها نیستند و...