

این سریال به عنوان یک اسپینآف برای سریال تایتانها به شمار میرود. در خلاصه داستان این سریال آمده است ، اعضای گروه دووم پاترول که توسط دکتر نایلز کولدر دور هم جمع شدهاند ، هر کدام حادثهی عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته و تواناییهای فوقالعادهای را بدست آوردهاند. اما آسیبی که از این حوادث دیدهاند ، آنها را ترک نکرده و در حال نابود کردن آنها است و…


داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...

نوربیت در دوران نوزادی از اتومبیلی به بیرون پرت شده و مک یک رستوران چینی به اسم آقای وانگ او را به فرزند خواندگی قبول کرده است . او در دوران جوانی مجبور می شود با دختر بسیار چاق ، عصبی و مستبد به اسم راسپوتیا ازدواج کند . در ادامه نوربیت با دوست دوران کودکی اش که دختری زیبا به اسم کیت ویلیامز است آشنا شده و به او علاقمند می شود . از سوی دیگر کیت نامزدی ثروتمند و خوش تیپ به اسم دیون دارد اما بتدریج که وقت بیشتری را با نوربیت می گذارند به او علاقمند می شود.


داستان این سریال در سال ۲۰۳۰ شروع میشود که شخصیت اصلی داستان تد مازبی (جاش رادنر) به پسر و دخترش خاطراتی را یادآوری میکند که منجر به ملاقات او با مادرشان (همسر تد) شد که داستان را از قسمت اول به گذشته برمیگرداند و خاطرات را نقل میکند.هر قسمت این سریال در واقع یه خاطره ای هست که تد موزبی براي پسر و دخترش تعریف می کنه...