فیلم درباره مردی است که شب ها به مردم کمک میکند.دولت هند متوجه این موضوع شده و او را به روسیه می فرستد و در آنجا ماموریت کشتن نیروهای روسی در شب را دارد. اما به نوعی مشکلی پیش می‌آید و تمام دنیا فکر می‌کنند او رهبر نیروهای روسیه است...
داستان این فیلم درباره دو برادر است که شغلشان شکار و نابود کردن ارواح است. آن ها برای پرونده جدیدشان به روستایی دورافتاده می روند.
داستان پیرمردی ۸۰ ساله که تمایل زیادی به بازی های "درست و اشتباه" دارد. این داستان درباره تصمیماتی است که شخص در طول زندگی خود می گیرد و این واقعیت که هر تصمیمی عواقب و قضاوت خود را دارد.
این فیلم داستان سرباز شجاع هندی سروان ویکرام باترا ، که در جنگ کارگیل در سال ۱۹۹۹ به شهرت رسید . روحیه تسلیم ناپذیر او و شجاعت بی پایان او در تعقیب سربازان پاکستانی...
داستان این فیلم درباره‌ی زندگی تنهاجی مالوسار میباشد، او یک رهبر نظامی قدرتمند بود که در قرن هفدهم در ماهاراشتریان مراتی زندگی می‌کرد، تنهاجی در تلاش است با رهبری گروهی از مبارزان حرفه‌ای با ظلم و ستم مبارزه کند
کبیر لوترا (ریتیک روشن) یک فرمانده ارتشی است که به دلیل نامعلومی شروع به کشتن مقامات ارتش میکند. در این بین خالد رحمانی ( تایگر شروف) که از سربازان تحت آموزش کبیر بوده مامور میشود تا او رو پیدا و به قتل برساند…
داستان فیلم درباره ی چندین دوست دانشگاهی می باشد که با هم ماجراهای فراوانی دارند و اینکه هر کدام بعد از تمام شدن دانشگاه چطور مسیر زندگیشان جدا می شود و ....
داستان فیلم درباره ی زندگی رپر های خیابانی شهر بمبئی و تلاش آنها برای رسیدن به شهرت میباشد در این بین یک رپر...
همه چیز از باران و توفان آغاز میشود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل میکند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش می‌کنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم: در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشی‌اش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری میشود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را می‌داند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول می‌دهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش می‌پرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی می‌کشاند؛ هزار توی حرص و آز.