
واتس لس آنجلس. «کين» (ترنر) و دوستش، «او ـ داگ» (تيت) از واکنش بدگمانانه ي يک فروشنده ي کره اي و همسرش خشمگين مي شوند و «او ـ داگ» هر دوشان را مي کشد و با «کين» مي گريزند. پدر و مادر «کين» مرده اند و او با پدر بزرگ و مادر بزرگش زندگي مي کند و با وجود موعظه هاي مذهبي آنان، روز به روز بيشتر در دنياي تبهکاري و خشونت فرو مي رود.

"افسر کربی یورک" مسئول یک پایگاه مرزی و آموزش سربازان تازه وارد از جمله پسر خود که نزدیک به پانزده ساله او را ندیده می شود.او پسرش را وادار به جنگ با سرخپوستها می کند اما پیش از آن مادرش از راه رسیده و او را خارج می کند.دیدار دوباره "کربی" و "کتلین" که سالهاست از هم جدا شده اند آنها را عاشق یکدیگر کرده و...

«جورج بیلی» که در روز کریسمس قصد خودکشی دارد، توسط یک فرشته نجات داده میشود و آن فرشته به او نشان میدهد كه زندگی اطرافیانش بدون وجود بیلی چقدر بی رمق و یكنواخت میشده است. این طوری است كه در همان روز و شب كریسمس، جورج كه بواسطه مشكلات مالی حاصل از ورشكستگی به فكر خودكشی افتاده است، باردیگر به انسانها دل میبندد و به زندگی بر میگردد...