
«جک سامرزبي» (گير) پس از شش سال دوري از خانه و خانواده و در حالي که دو سال از پايان جنگ هاي انفصال گذشته، به زادگاهش باز مي گردد. همسرش، «لورل» (فاستر) به هويت او مطمئن نيست، چون برخلاف سابق مهربان و وفادار به نظر مي رسد! تا اين که جسدي کشف مي شود که طبق شواهد از آن «سامرزبي» است که به قتل رسيده است...

«بيل» (ماکيو)، پسرک دانشجوي دوست داشتني اهل شمال، و رفيقش، «استنلي» (ويتفيلد) را در شهرکي دور افتاده در جنوب، به زندان مي اندازند و کمي بعد آن دو خبردار مي شوند که به جنايتي متهم شده اند. «بيل» که نه پولي در بساط دارد و نه دوست و آشنايي، تصميم مي گيرد با پسر عمويش، «ويني» (پشي) که به تازگي وکيل شده، تماس بگيرد.

این فیلم داستان زندگی خانوادهی مردی به نام "نوح" است، و بازگو کننده این است که چگونه زندگی هر شخصی منحصر به فرد است. نوح با مشتریانش س/ک/س دارد. همسرش "هرا" که برای انجمن سانسور کنندگان کار می کند باید فیلم پ/و/ر/ن/و مشاهده کند. آنها یک فرزند دارند و خواهر "هرا" نیز پیش آنها زندگی می کند...

کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب میکند، به مرور زمان با سرخپوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.