

داستان در جزیرهٔ هینوموتو واقع در شرق دور دنبال میشود جایی که انسانها خود را در قلعههایی به نام ایستگاهها مخفی کردهاند تا به وسیله آنها از خود در برابر حمله موجوداتی شبیه به زامبی، دارای قلبی از جنس آهن، که با عنوان «کابانه» شناخته میشوند، محافظت کنند. مردم این جزیره تنها بوسیلهٔ لوکوموتیوهای بزرگ و زرهی با نام هایاجیرو که با بخار کار میکنند، قادر به عبور و مرور بین این ایستگاهها هستند. ایکوما پسری جوان که در ایستگاه آراگانه زندگی میکند و به ساخت موتورهای آهنی و بخار مشغول است. او و بهترین دوستش تاکومی به منظور شکست کابانهها، موفق به توسعه سلاحی به نام «سورانوکی زتسو» میشوند و...


ساترو فوجینوما یک مانگاکای ۲۹ ساله است که بعد از شروع به کار کردنش تلاش می کند تا اسمی در کند. ولی این تنها دغدغه ساترو در زندگی اش نبود او یک قابلیت فراطبیعی خاص هم دارد که به اجبار به زمان قبل از وقوع یک حادثه فاجعه آمیز یا مرگ فرستاده می شود تا آنقدر زمان را تکرار کند که از حادثه جلوگیری شود. یک روز او درگیر حادثه ای می شود که برای او به عنوان قاتل پاپوش درست می کنند. ساترو برای نجات قربانی ( مقتول ) خودش را به گذشته می فرستد و به زمانی می رسد که در مدرسه ابتدایی بوده درست یک ماه قبل از ناپدید شدن همکلاسیش ، کایو هینازوکی. ساترو حالا باید کایو را پیدا کند و راز ناپدید شدنش را کشف کند.


این داستان درباره ی قدرت های فوق العاده ایه که در زمان بلوغ در درصد کمی از دختران و پسران خودش را نشون میده! Yuu Otosaka یکی از همون افراده که بدون این که بدونه چنین قدرتی داره زندگی نسبتا معمولی خودش را در مدرسه و در کنار دوستانش سپری می کنه تا این که دختری به نام Nao Tomori در برابرش قرار می گیره و قدرت Otosaka را بهش نشون میده و...