
السينور، قرون وسطا. در دربار دانمارک، «ملکه گرترود» (کلوز) با «کلاديوس» (بيتس) - برادر شوهر فقيدش و شاه جديد- ازدواج کرده است. «کلاديوس» به برادرزاده اش «هملت» (گيبسن) دستور مي دهد عزاداري را از حد نگذراند ولي «هملت» نمي تواند بيزاري خود را از ازدواج مادرش پنهان دارد. تا اين که «هملت» با شبح پدرش (اسکوفيلد) رودررو مي شود که «کلاديوس» را به جنايت متهم و «هملت» را به انتقام گيري ترغيب مي کند.

منطقه ي ساوت بي، لس آنجلس. «ديل مکاسيک» (گيبسن)- که روزگاري قاچاقچي مواد مخدر بوده و حالا تلاش مي کند زندگي شرافتمندانه اي داشته باشد- مي پذيرد تا در مورد يک معامله ي مواد مخدر به دوست وکيلش، «اندي لنرد» (گراس) کمک کند. «رابط» آنان در اين ماجرا، «نيک فرشيا» (راسل) مأمور مخفي دايره ي مواد مخدر و دوست قديمي «مکاسيک» است، که اجازه مي دهد «مکاسيک» فرار کند...

يکي از کهنه سربازهاي جنگ ويتنام به نام «مارتين ريگز» ( گيبسن ) که به دليل تجربه هايش در نيروهاي ويژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پليس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب مي شود. تعدادي مزدور که قبلا در جنگ ويتنام جنگيده بودند، به رهبري «ژنرال مک آليستر» ( رايان ) و «جاشوآ» ( بيوزي )، در فکر فروش محموله اي از هرويين به يک قاچاقچي هستند و حالا «ريگز» و «مرتو» به مبارزه با اين دارودسته مي پردازند.