بر اساس یک داستان واقعی، یک جوان نابغه آینده درخشان خود را به خطر می‌اندازد تا به پدرش کمک کند.
دش و لیلی. بعد از اینکه یکی از آنها دفترچه قرمز دیگری را پیدا میکند، سفر عجیبی را آغاز می‌کنند.
گنگستری به نام بامپی جانسون در طول دهه ی ۱۹۶۰ و پس از ۱۰ سال زندان به منطقه هارلم باز می گردد و تلاش می کند که کنترل این منطقه را که اکنون در دست یک مافیای ایتالیایی است، بازپس بگیرد...
سی‌جی و سباستین بهترین دوست‌های یکدیگر هستند که پس از کشته شدن برادر سی‌جی با ساختن یک ماشین زمان تلاش می‌کنند جان برادر سی‌جی را نجات دهند…
بک بازیگر بلند پرواز به همراه خواهرش سعی می کنند تا جایگاه خودشان را در دنیا پیدا کنند، در حالیکه باید با احساساتشان نسبت به برادر ۱۳ ساله ی خود که یک شبه در اینترنت معروف شده است دست و پنجه نرم کنند...
داستان سریال در دهه ۱۹۷۰ میلادی، در شهر نیویورک می‌گذرد و از تجارت و کسب و کار موسیقی آن زمان پرده بر میدارد که با مصرف متعدد مواد مخدر، سوءاستفاده‌های جنسی و شخصی و البته دردسرها و مشقت‌های دیسکوهای تازه شکل گرفته، همراه شده بود. ریچی فینسترا تهیه کننده‌ی ضبط و پخش موسیقی، نقش اول داستان است که در هنگام مواجه با بحران‌های سخت و نفس‌گیر زندگی، تلاش میکند تا با گرفتن تصمیمات درست حیاتی شرکت خود را احیا کند و خوانندگان نسل جدید موسیقی امریکایی را کشف کند. تصمیماتی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد.
هارلی سانتوز (جینفر لوپز) یک مادر مجرد است که برای سازمان FBI کار می کند. بزودی او مجبور می شود که در نیروی ضد فساد FBI مشغول به کار شود، و این در حالی‌ست که باید با مشکلات مالی خودش نیز دست و پنجه نرم کند.
یک زوج میانسال ( مریل استریپ و تامی لی جونز ) بعد از گذشت ۳۰ سال از زمان ازدواج شان، همچنان مشکلات زیادی در زندگی مشترک دارند. از این رو تصمیم می گیرند در برنامه یک دکتر مشاور ( استیو کارل ) برای بهبود رابطه شان شرکت کنند...
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است و یک شب از زندگی «نیک فلین» را روایت می کند که از طرفی می بایست کار خود را انجام دهد و از طرف دیگر هم باید از پدر خود که حافظه درست و حسابی ندارد مراقبت کند و تلاش او برای حفظ تعادل بین کار و پدرش اتفاق های جالبی را رقم می زند...
