

داستان این سریال که بر اساس سری فیلم های "اسلحهی مرگبار" ساخته شده در مورد مارتین ریگز یک افسر سابق نیروی دریایی است که پس از مرگ همسر و فرزندش، برای شروع یک زندگی جدید به لس آنجلس نقل مکان کرده و در ادارهی پلیس آنجا مشغول به کار می شود. همکار او مورتاگ، یک کارآگاه است که بتازگی دچار یک حملهی قلبی تقریباً مرگبار شده و به همین دلیل باید از استرس و هیجان دوری کند و...


مجموعه تلویزیونی پايان كودكی به توصيف اولين برخورد هاي بشر با موجودات فضايی مي پردازد. در اين داستان ناوگانی از سفينه هاي فضايی غول آسا بر فراز تمام شهرهای بزرگ دنيا معلق است و چندين نسل است كه مردم آنها را مي بينند. اربابان بزرگ يعني همان افراد سفينه های فضايی كه خودشان را به اين نام ميخوانند، مدام با زمين ارتباط راديويی دارد ولي هيچ وقت خودشان را نشان نمی دهند. بعد از سالها عاقبت اربابان بزرگ از دل سفينه ها بيرون مي آيند و آفتابي ميشوند و آن وقت دليل انزوايشان در همه آن سالها معلوم می شود: اربابان بزرگ از دل اساطير خود ما بيرون آمده اند و شباهت عجیبي به اهريمن دارند...

استراليا، دهه ي ۱۸۸۰. «برادران برنز» به دليل جنايت و اذيت و آزار مردم از دست قانون فراري هستند. تا اين که دو تن از برادرها به نام هاي «چارلي» (پيرس) و «ميکي» (ويلسن) دستگير مي شوند. پليس بريتانيايي، «سروان استنلي» (وينستون) به «چارلي» پيشنهاد مي کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هيوستن)، را بيابد و بکشد، حاضر است «چارلي» و «ميکي» را از مجازات برهاند...