

داستان این سریال پیش درآمدی است بر رمان مشهور “جزیره ی گنج” اثر رابرت لوئیس استیونسنون که اقتباسهای سینمایی زیادی از روی آن ساخته شد. ماجرا دو سال قبل از داستان رمان آغاز میشود؛ سال ۱۷۱۵ میلادی است و دوران طلایی دزدان دریایی. مستعمره ی سابق بریتانیا که اکنون جزیره ای بی قانون است، به دست یکی از بدنام ترین ناخدایان دزدان دریایی،ناخدا فلینت، اداره میشود. همزمان با تهدیدهای ناوهای بریتانیای که برای پس گرفتن سرزمینهای خود به آبهای آن مناطق برگشته اند، چهرهی جدیدی از ناخدا فلینت پدیدار میشود. او با النور گاتری، دختر یکی از قدرتمندترین قاچاقچیان متحد میشود تا در کنار یکدیگر غنیمتی بزرگ بدست آورند و با جبران خسارتهای وارده، بقایشان را تضمین کنند...

در حالی که بریتانیا عمیقاً درگیر یک جنگ سرد دوم است، وزارت دفاع این کشور به دنبال یک سلاح تحولآفرین میگردد. برنامهنویس وینسنت مککارتی ناخواسته پاسخی برای این نیاز ارائه میدهد: «ماشین»، یک سایبورگ فوقالعاده قدرتمند. اما هنگامی که یک اشکال برنامهنویسی باعث نابودی آزمایشگاه او میشود، مککارتی تلاشهای وسواسگونه خود را به زیرزمین منتقل میکند، دور از چشمهای کنجکاو.


سریال Strike Back بر اساس رمانی با همین نام از Chris Ryan از نویسندگان بزرگ و سربازان سابق انگلیسی ساخته شده است. این سریال جنگی و هیجان انگیز با بودجه بسیار بالا ساخته و در آفریقای جنوبی فیلم برداری شده است. داستان Strike Back حکایت John Porter کهنه سرباز و از نیروهای ویژه ارتش را روایت میکند که برای ماموریت در عراق, افغانستان و …به نیروی مخفی ارتش فراخوانده میشد.


سریال "رابین هود" سریالی است بسیار جذاب و سرگرم کننده با داستانی تاریخی و اسطوره ای که در طول تاریخ هر بار از دهان مرشدی به سبکی خاص نقل می شود . سریالی که آمیزه ای از جنگ و خشونت و مهر محبت است . داستانی خونین و غم انگیز و یا ان را داستانی دراماتیک و عاشقانه نیز می توان توصیف کرد ."رابین هود" نام مردی است دلاور که بر علیه حاکمان ظالم دوران قرون وسطی قیام می کندو طرفدارانی را گرد خود جمع می کند ، از نظر عوامل جبار او و یارانش دزدان و شورشینانی بیش نیستند اما "رابین هود" و یارانش تنها نور و روزنه امید مردم آن سرزمین به حساب می آیند . مردانی جنگجو که جنگل را دژ خود قرار داده اند و به طور مداوم با نیروی ها حکام و ارتش پادشاه درگیر نبرد هستند "رابین هود" دزدی است بزرگ دزدی که تنها برای خوشنودی مردمش می دزد و اینچنین نام این دلاور عالم گیر شده که بر اساس آن داستان ها نقل می کند و چه بسیار فیلم ها به نام این شیر مرد ساخته شده است.

«جيمز باند» (برازنان) پس از مأموريت ظاهرا ناموفقي که در کره ي شمالي داشته و تحمل چهارده ماه شکنجه و بازجويي، در حالي آزاد مي شود که او را مهره ي سوخته تلقي مي کنند. اما «باند» وارد عمل مي شود تا جايگاه از دست رفته را دوباره به چنگ بياورد. سرانجام نيز پي گيري هايش اوم را به «گوستاو گريوز» (استيونز) مي رساند. «گريوز» تاجر الماسي است که اختراعي جديد به نام ماهواره ي ايکاروس را در اختيار دارد. ايکاروس مي تواند ستون نور و انرژي ويران گرش را به هر سوي زمين که بخواهند، هدايت کند.

سيستم راهنماي يکي از ايستگاه هاي فضايي روسي از کار مي افتد و احتمال مي رود که در عرض چند هفته به کره ي زمين سقوط کند. اين سيستم شباهت هايي با يکي ازاسکاي لب هايي دارد که سال ها پيش «فرانک کوروين» (ايست وود) طراحي کرده، بنابراين «باب گرسن»، رئيس «ناسا» از «کوروين» مي خواهد کمکش کند. «کوروين» نيز به اين شرط مي پذيرد که اجازه دهند خودش هم راه سه خلبان قديمي ديگر به فضا بروند تا کار تعمير را انجام دهند...