
پس از نفرين خانواده ي رومانوف توسط راسپوتين ، آناستازيا ي کوچک را از مادربزرگش ملکه ماريا جدا مي کنند. آناستازيا در يک يتيم خانه بزرگ مي شود و در جواني با کساني آشنا مي شود که به اميد گرفتن جايزه اي از ملکه ي ثروتمند پير به دنبال دختري هستند که شبيه آناستازيا باشد تا او را به پاريس ببرند.


داستان از آن جا شروع می شود که شخصی ساده دل از زندگی خود سیر می شود. در همین حین که از کنار یک رودخانه رد می شود، ناگهان چشم او به یک شئ در آب است و می درخشد می افتد. سپس او به سراغ آن شئ می رود و آن را به خانه می برد. وی در منزل آن را به طور ناگهانی به صورت خود میزند که به صورت یک شخص صورت سبز در می آید. اکنون وی خیلی قدرتمند شده و به راحتی هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد.

وارثان خانه اي قديمي، از دکتري به نام «جيمز هاردي» (پولمن) که متخصص مسايل ماوراء الطبيعه است، دعوت مي کنند تا خانه را از ارواح پاک سازي کند و او با دخترش، «کت» (ريچي) به قصر مي آيد. در نخستين برخورد، سه روح شرور به نام «ديلاق» (نيپوت)، «خپله» (گارت) و «بوگندو» (آلاسکي) مزاحم او مي شوند، اما در ضمن روح خوبي به نام «گاسپر» (پيرسن) با «کت» دوست مي شود...


لاک پشت های نینجا ، داستان ۴ لاک پشت جهش یافته و شبه انسان (میکل آنجلو ، لئوناردو ، دوناتلو و رافائلو) است که نینجوتسو رو از یک موش (استاد اسپلینتر) که مانند خودشان جهشیافته و شبه انسان است ، می آموزند. آنها در فاضلاب نیویورک زندگی می کنند و به مبارزه با افراد شرور می پردازند. ...