

این مینی سریال داستان شخصی بنام "جیک اپینگ"، معلم دبیرستانی را روایت میکند که به گذشته بازمیگردد تا از ترور "جان اف کندی" در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ جلوگیری کند. اما هدف ماموریت با عاشق شدن "جیک" به کلی تغییر می کند تا جایی او حتی دیگر تمایلی ندارد گذشته را دستکاری کند...


محوریت داستان بر روی جوانی به نام James Cole است که توانایی رفتن به آینده را دارد. او متوجه می شود در آینده ای نزدیک بیماری یا ویروس ناشناخته ای برای انسان ها مشکلاتی درست می کند. به طوری که بسیاری از آنها از بین می روند و فقط تعداد کمی از نسل انسان ها باقی می مانند. او با برگشت به زمان حال سعی می کند از این اتفاق جلو گیری کند و نسل انسان ها را به هر شرایطی شده حفظ کند اما در این راه با مشکلات فراوانی رو به رو می شود...


در کنار کارخانه ی فولاد شهر پنسيلوانيا ، جسد تكه پاره ي يك دختر نوجوان پيدا شد وقتی آنها بدنبال شكار هيولايي كه اينكارو كرده، بودن ، شايعات زيادی بر سر زبان ها افتاد اما بيشتر اهالی به خانواده ي ثروتمند كولي قبيله ي "گادفري" كه به تازگي به اونجا اومده بودن مشکوک شدن، در دنياي پيچيده ي بیشه ی شوکران ، هركسي يك راز تاريك رو مخفي ميكنه...


داستان سریال در مورد یک واحد از نخبگان پلیس کانادا است که مانند گروه ضربت عمل میکنند.آنها معمولا مسئولیت رسیدگی به مسائلی چون گروگان گیری،بمب گذاری و دستگیری افراد مسلح و خطرناک را به عهده میگیرند.این گروه مجهز به وسایلی با تکنولوژی بالا میباشند.روش کار آنها نیز به این صورت است که ابتدا با فرد خلافکار مذاکره میکنند و در صورت عدم پاسخگویی این روش دست به اقدام عملی میزنند…

مردي به نام «اسميت» (کلیو اوون) هنگام انتظار در ايستگاه اتوبوس و خوردن هويج شاهد تعقيب یک زن توسط مردي خشن مي شود. مرد قصد دارد او را به قتل برساند، و بر زبان آوردن دشنامي به اسميت سبب دخالت او مي شود. اسميت مانع از کشته شدن زن مي شود، اما دوستان مرد از راه رسيده و تيراندازي به قصد کشتن زن و اسميت آغاز مي شود. همزمان زن کودک را به دنيا مي آورد، ولي با وجود مهارت اسميت هنگام فرار کشته مي شود. اسميت ناچار کودک را با خود مي برد و زماني که مي فهمد آدم کشي به نام «هرتز» (پاول جیاماتی) و گروهش در صدد از ميان بردن کودک نيز هستند، ناچار به حفظ او مي شود و ...