
«دن مورفین» که مدیر یک مجله ورزشی پرتیراژ است ناگهان مطلع می شود مجله از سوی کمپانی «تدی کی» که یک غول رسانه ای است خریداری شده است. کارتر که جوان ۲۶ ساله و تازه بدوران رسیده ای است از سوی کمپانی بعنوان مدیر جدید مجله انتخاب می شود. اما کارتر دن را اخراج نمی کند زیرا به تجربیات او نیازمند است بنابراین دن را بعنوان دستیارش انتخاب می کند و دن نیز بخاطر شرایط بد مالی اش اجباراً این شغل را می پذیرد. کارتر که مدتی است همسرش او را ترک کرده و قصد طلاق دارد احساس تنهایی می کند و بنابراین دن یک شب او را به خانه اش دعوت می کند. کارتر پس از آشنایی با خانواده دن به «الکس»، دختر او علاقمند می شود. حالا دن بیش از گذشته عصبانی است چرا که علاوه بر شغل اش، دخترش را هم از دست رفته می بیند...


سریال تلویزیونی امریکایی است که داستان بازماندگان یک سقوط هواپیما در جزیرهای در مناطق گرمسیری مدار راس السرطان را بازگو میکند که پس از صحبتهای سرمهماندار در پرواز بین سیدنی- لس آنجلس در جایی در اقیانوس ارام سقوط میکند. هر قسمت سریال، شامل زندگی هر کدام از بازماندگان در جزیره و قسمتی از زندگی گذشتهٔ او میباشد …

مردی یک پدر و دو دختر خردسال او را در تصادفی زیر میگیرد و موجب مرگ هر سه آنها میشود. در بیمارستان، قلب این پدر به بیماری که در حال مرگ است، پیوند میشود و او را نجات میدهد. بعد از این اتفاق، زندگی سه خانواده متاثر میشود. مرد با قلب پیوندی کنجکاو میشود خانوادهی فرد اهدا کننده را پیدا کند و زن بیوه هم دنبال گرفتن انتقام از قاتل همسر و فرزندانش است.

«جیمیمارکم» (پن)، «دیو بویل» (رابینز) و «شان دیواین» (بیکن) با هم بزرگ شده اند. یک حادثه ی تراژیک – قتل دختر نوزده ساله ی «جیمی» – آن سه دوست را دوباره گرد آورده است. «شان» که حالا کارآگاه پلیس است میکوشد تا به هر ترتیبی که شده به «جیمی» کمک کند پرده از راز قتل بردارد. اما هرچه روند تحقیقات به پیش میرود، «دیو» بیش تر در مظان اتهام قرار میگیرد. به خصوص که «دیو» خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بوده…