
رند هاوزر مامور سابق سیا و آدمکش حرفهای فعلی، پس از انجام ماموریتی موفقآمیز توسط معاون سابق رییس جمهور که مدیریت یک شرکت بزرگ را نیز برعهده دارد، برای کشتن “عمر”، مردی که در جریان انتقال نفت به امریکا دخالت کرده، به “تراکستان” (Turaqistan) که یک کشور خیالی است، فرستاده میشود و...

استاد ادبيات، «ديويد کپش» (کينگزلي) با اين که پا به سن گذاشته، اما هنوز تن به زندگي مشترک نداده است. تا اين که با يکي از شاگردان جوانش، دختري کوبايي – امريکايي به نام «کونسوئلا کاستيلو» (کروس) رابطه برقرار مي کند. حالا «ديويد» هم از صميمي شدن با «کونسوئلا» دوري مي کند و هم وسوسه ي حضور مداوم او را نمي تواند کنار بگذارد. اين رابطه اي است که «کپش» پيش از اين تجربه نکرده است.

نيويورک، سال ۱۹۹۴، نوجواني تنها ونااميد از زندگي، «لوک شاپيرو» (پک) در آخرين تعطيلات پيش از آغاز تحصيلات دانشگاهي به فروش مواد مخدر مشغول است. يکي از مشتريان «لوک» دکتر هيپي پا به سن گذاشته اي به نام «جف اسکوايرز» (کينگزلي) در عوض پرداخت پول روان درماني او را به عهده گرفته است. خيلي زود «جف» به نام دختري «اسکوايرز»، «استفاني» (ترلبي) دل مي بازد و زندگي اش در مسير تازه اي مي افتد.

انگلستان دوران ملکه ويکتوريا. پسر بچه اي يتيم به نام «آليور» (کلارک) به لندن مي آيد و با جيب بر جوان، «آرتفول داجر» (ايدن) آشنا مي شود. «آرتفول داجر» در دارودسته ي دزدهاي جواني فعاليت دارد که «فاگين» (کينگزلي)- مغز متفکر بزهکاري که در عين خبائت، رفتاري پدرانه با بچه ها دارد - رهبري شان مي کند...