

انیمیشن سریالی Jackie Chan Adventures داستان جکی چان که یک باستان شناس آماتور است و ترجیح می دهد تا برای دانشگاه محلی بی سر و صدا کار کند ، می باشد . اما سرنوشت چیز دیگریرا برای او رقم می زند . او یک سپر قدیمی پیدا می کند و متوجه می شود این سپر حاوی یک طلسم سیاه است که می تواند باعث بروز دوباره ی دوران تاریکی شود . جکی چان در می یابد که والمونت که رهبر یک سازمان جنایتکار می باشد و توسط روح Shendu هدایت می شود به دنبال این سپر برای استفاده از قدرت تاریکی می باشد . جکی و خانواده اش باید با بخش ۱۳ که یک سازمان مخفی اجرای قانون است همکاری کند تا بتواند با سازمان والمونت و خطری که ممکن است دنیا را تهدید کند مقابله کند . او باید با جسارت و مهارت هنرهای رزمی خود برای مقابله با این خطرات که برای شکست این سازمان جنایتکار است استفاده کند تا بتواند بر مشکلات پیش روز خود غلبه و آنها را شکست دهد .


مالکوم در میانه درباره ی پسری به اسم مالکوم ـه که در خانواده ی عجیب ۶ نفره زندگی میکنه.مالکوم هوش و حافظه ی خیلی قوی داره و همین موضوع باعث شده که کمی با خانواده ی خودش در تضاد باشه و ماجراهای جالبی به وجود بیاره.دیگر اعضای خانواده عباردتند از :لوییس، مادر پرجذبه خانواده . هل ، پدری که بیشتر مثل دوست بچه هاش میمونه.فرانسیس ، بزرگترین پسر خانواده که بشدت خرابکاره.ریس ، که ورژن جوونتره فرانسیسه. و در نهایت دویی، کوچکترین برادر مالکوم که هنوز استعداد واقعیش رو بروز نداده!


داستان این کارتون زیبا مربوط به یک پسر ۲۵ ساله به نام "فیلیپ فرای " است که در قرن بیستم زندگی می کند و شغلش رساندن پیتزا به دست مشتریان است. یه روز بر حسب اتفاق وقتی که در حال انجام کار و مشغول رساندن پیتزا به دست مشتریان بود ناخودآگاه درون دستگاهی می افتد که وی را ۱۰۰۰ سال منجمد نگه می دارد. حال او پس از ۱۰۰۰ سال از حالت انجماد خارج می شود و وارد قرن ۳۱ می شود و متوجه می شود که کل جهان تغییر کرده است و تمامی ستارگان و سیاره ها توسط انسان ها کشف شده است و موجودات فضایی وجود دارند. در همین راستا "فیلیپ فرای " با پیرمردی دانشمندی به نام "پروفسور فارنسورت "که صد و شصت سال عمر دارد آشنا می شود. در همین بین "پرفسور فارنسورت "شغلی به "فیلیپ فرای " معرفی می کند و حال "فیلیپ فرای " باید به عنوان کسی که اشیا و لوازم مختلف را به نقاط فضا می رساند فعالیت کند...

تاريخ ستاره اي ۹۲۱۰۶. پس از سال ها جنگ سرد، «صدراعظم گورکن» (وارنر) به «فدراسيون» پيشنهاد صلح مي دهد. اما او به قتل مي رسد و «فرمانده کرک» (شاتنر) و «مکوي» (کلي) به خاطر اين جنايت محاکمه و محکوم مي شوند. حالا «آقاي اسپاک» (نيموي) فرماندهي اينترپرايز را به عهده مي گيرد و به دنبال مدارکي مي گردد تا دست قاتلان واقعي را رو کند.