

داستان از یک حفاری در مصر شروع می شود و یک شیء که قابلیت انتقال اجسام در فواصل دور در فضا را دارد کشف می شود و انسان ها شروع به فرستادن تیم های مختلف برای جمع آوری اطلاعات و تکنولوژی های جدید می کنند. در این بین دفعات زیادی زمین مورد حمله قرار می گیرد و هر دفعه به نوعی زمین سالم می ماند. پس از مدتها انسان ها توانستند راهی برای سفر به کهکشان های دیگر نیز پیدا کنند و در ادامه موفق می شوند که به یک سفینه که میلیون ها سال پیش ساخته و پرتاب شده وارد شوند. این مجموعه اتفاقاتی که در آن سفینه رخ میدهد را به تصویر می کشد...


سريال در مورد دو مأمور سرويس مخفي آمريكا "مايكا برينگ" و "پيتر لاتيمر" است كه براي انجام مأموريت به انبار شماره ۱۳ كه محلي مخفي و دور افتاده و متعلق به دولت براي نگهداري از اشياء غيرطبيعي با خاصيت مامورائي است اعزام ميشوند. آن ها وظيفه دارند كه اشياء گمشده را برگردانند و اشيائي كه هنوز كشف نشده است را پيدا كنند و به انبار شماره ۱۳ منتقل كنند.


"زوئی" دختر خانواده "گری استون" از ساکنان سیاره "کاپریکا" تنها شخصی از افراد خانواده است که به خدای یکتا اعتقاد دارد. او تصمیم دارد که به همراه همکلاسی هایش "لیسی" و "بن" به سرزمین "جمنون" فرار کند و فکر میکند که زندگی جدیدی در آنجا در انتظار اوست. او دختر بسیار باهوشی است و توانسته شبیه یا آواتار خود را بسازد. او آواتار خود را در کلوپ مجازی رها میکند و همراه دوستانش سوار قطار هوایی که به سمت "جمنون" میرود میشود. البته "لیسی" به همراه آنها نمیرود. "بن" طی یک ماجرای تروریستی قطار را منفجر میکند و "زویی" و جمعی از مردم در این حادثه تروریستی کشته میشوند. "لیسی" تنها کسی است که در مورد آواتار "زوئی" میداند. او از عینک دنیای مجازی استفاده میکند و به دیدار آواتار "زویی" میرود. آقای "گری استون" ، پدر "زویی" که یک مهندس روباتیک است به این ماجرا پی میبرد و "لیسی" را وادار میکند که او را پیش آواتار "زوئی" ببرد.