

سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...

یک شکارچی بنام «لولین ماس» (جاش برولین) روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد، اما قبل از آن دو میلیون دلار پول نقد را از صحنه جرم برای خودش بر می دارد. از این رو قاتلی روانی بنام «آنتون چیگور» (خاویر باردم)، برای بدست آوردن پول، رد او را گرفته و به تعقیب او می پردازد...


داستان سريال Jericho در منطقه جريکو در ايالت کنزاس آمريکا پيگيري مي شود . اين سريال توسط کمپاني CBS Paramount Network Television تهيه شده است و پخش آن از کانال CBS در روز ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۶ آغاز گرديد .اما برسيم به داستان سريال که همان طور که در بالا گفته شد ، در ناحيه مسکوني کوچک Jericho در ايالت کانزاس آمريکا اتفاق مي افتد . داستان با مجموعه اي از انفجارهاي هسته اي که منبع آن ها در ناحيه نامشخصي در نزديکي شهر دنور در ايالت کلرادو ( ايالت مجاور کانزاس ) آغاز مي شود . اين حادثه خسارت سنگيني به جريکو وارد مي نمايد شخصيت اصلي سريال ، جيک گرين ۳۲ ساله مي باشد که پسر شهردار جريکو ، يعني جانسون گرين است . او براي مدت کوتاهي درست چند روز قبل از اين حادثه به زادگاهش يعني جريکو بازمي گردد ( براي ديدن اقوامش ) ؛ پس از وقوع اين حادثه او به همراه پدرش به بازسازي و ايجاد دنياي تازه اي در شهر مذکور مشغول مي شوند . جيک کم کم به يک رهبر در جريکو تبديل مي شود و به حمايت از شهر و شهروندان آن مي پردازد .