این فیلم سه داستان عشقی متفاوت را دنبال می کند. یکی از آن ها در مورد «روبرتو» وکیل جوانی است که تصمیم دارد با «سارا» ازدواج کند. اما زمانی که یک دختر جذاب روستایی بنام «میکل» را می بیند، اوضاع کمی پیچیده می شود...
فیلم در اوایل دهه ۱۹۲۰ در شهر سیسیلی "باریا" آغاز می شود،جائی که "جوزپه تورنوا" به عنوان چوپان کار می کند تا به خانواده های تهیدست کمک مالی کند.او بزرگ شده،به حزب کمونیست پیوسته و با "مانینا" ازدواج می کند...
یک پلیس زن اهل رم با یک مامور پلیس اینترپل انگلیس همکاری می کند تا یک قاتل زنجیره ای حیله گر را پیدا کند که با ربودن و کشتن زنان جوان و نشان دادن آن از طریق وب کم اینترنتی، با پلیس یک بازی تمسخر آمیز موش و گربه را انجام می دهد...
با وجود راهنمایهای "پری آبی" و عشق بی اندازه پدرش به او، کنجکاوری یک عروسک چوبی او را به دردسرهای زیادی می اندازد...
جنگ جهاني دوم، جزيره ي يوناني سفالونيا. «مندراس» ماهي گير (بيل) رهسپار جبهه ي جنگ مي شود. در غياب او نيروهاي ايتاليايي جزيره را اشغال مي کنند و «پلاجا» (کروز)، نامزد «مندراس» و سروان ايتاليايي، «آنتونيو کوره لي» (کيج) به يک ديگر علاقه مند مي شوند...
«گوییدو» ی یهودی (بنینی) شیفته ی یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...
سیسیل بعد از جنگ، شهر و اهالی آن در شرایط نه چندان خوبی به سر میبرند. در همین فضای سرد و نا امید ناگهان فردی به نام «جو مورلی» وارد شهر میشود و خود را استعداد یاب کمپانی فیلمسازی بونیورسال معرفی میکند. با این وعده که از استعداد های این شهر ستاره خواهد ساخت در ازای گرفتن مبلغی از فرد مورد نظر تست بازیگری میگیرد و به انها این امید را میدهد که تست انها را برای استدیو و کارگردانان بزرگی میفرستد...