
زوهان دوئیر مامور کارکشته موساد در زمینه مبارزه با تروریسم از کار خود خسته شده و آرزو دارد تا به شغل محبوب خود آرایشگری بپردازد. وقتی بعد از تعطیلاتی نیمه تمام به ماموریتی تازه برای از میان بردن مشهورترین و خطرناک ترین تروریست فلسطینی معروف به شبح فراخوادنه می شود، موقعیت را مناسب یافته و ترتیب مرگ ساختگی خود را می دهد. سپس مخیفانه و قاچاقی به نیویورک می رود تا نزد آرایشگر محبوبش پل میچل شاگردی کند...

«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.

«الکس» (استيلر) و «نانسي» (باريمور) وقتي باخبر مي شوند که قسمت پايين يک دوپلکس قديمي خالي شده، هر دو فکر مي کنند آن چه را دنبالش بوده اند، يافته اند. اما خيلي زود پي مي برند که آپارتمان يک عيب بزرگ دارد که فکرش را نکرده بوده اند: همسايه ي طبقه ي بالاشان، «خانم کانلي» (اسل)، زني مسن است که از زندگي شان جهنمي مي سازد.....

وقتي شيطان (کايتل) تصميم مي گيرد ده هزار سال ديگر سرپرست خانواده باقي بماند، يکي از پسرهايش به نام «ايدريان» (ايفانز) خشمگين مي شود و جهنم را ترک مي کند و به نيويورک مي رود. در آن جا او به اتفاق برادر ديگرش «کاسيوس» (ليستر جونير)، سعي مي کنند ترتيبي بدهند تا پدرشان را از کار برکنار کنند. شيطان نيز برادر سوم، «نيکي»(سندلر) را مي فرستد تا «کاسيوس» و «ايدريان» را به خانه بازگرداند...