
فیلم روایتگر دوره ی ۱۲ ساعته ای است که دقیقاً پیش از عضو گیری لیگ ملی فوتبال (National Football League ) یا انافال (NFL) اتفاق می افتد و ما را به پشت درهای بسته ی تعیین کننده ی چندین گزینش می برد و اقدامات و انگیزه های جاری در آنها را با دیدگاهی استراتژیک پیش روی ما قرار می دهد...


داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)

در حالیکه اقتصاد جهانی در آستانه فاجعهای بیسابقه قرار دارد، کارگزار جوانی از وال استریت با گوردن جکوِ کهنهکار اما بدنام همکار میشود تا ماموریت دوجانبهای را به سرانجام برسانند. آنها از یک سو میخواهند جامعه مالی را از سرنوشت شومی که در راه است مطلع سازند و از سوی دیگر به هویت کسی پیببرند که مسئول مرگ پیشکسوتِ سابقِ کارگزار جوان بوده است.

نورما و آرتور لوییس زوجی هستند که در حومه شهر با بچه کوچکشان زندگی میکنند. نورما معلم است و همسرش کارمند ناسا. روزی آنها یک هدیه از جانب یک غریبه دریافت میکنند. داخل این جعبه مرموز یک دکمه وجود دارد. به آنها گفته میشود که به محض گشودن جعبه و فشردن آن دکمه ۱ میلیون دلار را صاحب میشوند اما در همان لحظه یک نفر در جایی از این دنیا خواهد مرد. یک نفر که آنها نمیشناسند. حالا این زوج باید تصمیم بگیرند، یک میلیون دلار یا انسانیت...