

داستان درباره دو شاهزاده و پیوند عجیب و نامفهوم آنها با یک اِلفِ قاتل را روایت میکند که برای کشتن آنها فرستاده شده است. ما شاهد یک درگیری میان انسان ها و الفها هستیم؛ درگیریای که بعد از مدتی و در همان ابتدای سریال، تبدیل به معضلی بزرگتر میشود. همین موضوع، الفها را متقاعد میکند که یک قاتل به نام رایلا به سراغ این دو شاهزاده بفرستند تا بلکه این دو را به قتل برساند. زمانی که رایلا به سراغ این دو برادر میرود، به جای کشتنِ آنها، تصمیم میگیرد که با آنها متحد شود. زمانی که این سه نفر با یکدیگر متحد شدند، تصمیم گرفتند تا به دنبال راهی بگردند که مردمشان را هم با یکدیگر متحد کنند و صلح را برای سرزمین خود به ارمغان بیاورند.


پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما ۵ سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند