
هورتون یک فیل خیال باف به صورت اتفاقی صدای فریادی را که درخواست کمک می کرد از یک ذره ی خیلی کوچکی که در هوا معلق بود و به صورت اتفاقی روی گلی نشست که هورتون به خورتوم گرفته بود ، می شنود ! با وجود این که دوستان و اطرافیان هورتون به او شک کرده بودند و فکر میکردند که هورتون عقلش را از دست داده ، هورتون تصمیم می گیرد که به این درخواست کمک جواب منفی ندهد و در پی انجام این کار اتفاقات جالبی برای او به وجود می آید . . .

پس از حمله ای ناموفق به دهکده ای خالی از سکنه، فرمانده جنگجویان وایکینگ جمله مشاور خود کریپتوگراف (رمزگشا) را مبنی بر این که "ترس به روستایی ها بال می دهد" را غلط فهمیده و چنین می پندارد که روستایی ها بال دارند و قادر به پرواز هستند. او تصمیم می گیرد تا قهرمان ترس در کشور گل ها را اسیر گرفته و از وی رموز پرواز را آموخته و جنگجویانی شکست ناپذیر شوند و...