
داستان فیلم درباره ی داستان های در هم آمیخته ای است که توسط یک گوینده ی رادیو نقل می شود. داستان اول درباره ی خانواده ای است که در شب کریسمس درمی یابند اتفاقات ترسناکی در خانه شان در حال رخ دادن هست. داستان دوم درباره ی فیلم مستند یک دانشجوی ماجراجو هست که تبدیل به یک کابوس ترسناک برایش می شود. داستان سوم هم درباره ی نبرد سخت بابانوئل با موجودی خبیث می باشد...


سریال درباره ی دختری جوان به نام ماری استوارت (Mary Stuart) ملکه اسکاتلند هست. ماری نوجوان یک ملکه خودکام ، زیبا و احساسی است که تازه به قدرت رسیده. او همراه با ۳ دوست صمیمی خودش به فرانسه فرستاده میشه و برای تضمین اتحاد استراتژیک اسکاتلند ، با فرانسیس پسر جذاب پادشاه فرانسه نامزد میکنه ولی این پایان بازی نیست و داستان به سیاست و دین و برنامه هایی که به احساس و قلب ربطی نداره کشیده میشه...


داستان در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد. زمانی که موجوداتی از سیارهای دیگر به نام وتانها بعد از نابودی محل زندگیشان برای زندگی به زمین می آیند. بین آنها و زمینیها جنگی در میگیرد که طی آن زمین دگرگون شده و به سیارهای جدید مبدل میشود. سیارهای پر از خطر برای تمام ساکنین آن. در این بین عدهای متشکل از زمینیها و بیگانگان متحد شده و شهری میسازند به نام دیفاینس.