« جوديت تراهرن » ( ديويس ) دختر ثروتمند و بىقيد و بند در مىيابد كه تومور مغزى دارد. او دلباختهى پزشك معالجش ، دكتر « فردريك استيل » ( برنت ) مىشود و آن دو ازدواج مىكنند.
« جو ويلر » ( تريسى ) هنگام بازگشت به زادگاهش به اشتباه به اتهام آدمربايى دستگير و در زندان شهرى كوچك زندانى مىشود. شواهد و شايعات عليه او ، مردم را ترغيب مىكند تا به زندان حمله كنند و آن را آتش بزنند.