"کاران" مردی تنبل است که به وسیله درآمدی که پدر و برادر بزرگش از شغل خانوادگی شان در می آورند زندگی می کند.همه کاری که او می کند خوشگذرانی با دوستان خود و ابراز علاقه به "رومی" است.او که احترام "رومی" را از دست داده تصمیم می گیرد به همراه دوستانش به ارتش ملحق شود...
راج و کاجل از کودکی به هم دوست بودند و وقتی بزرگتر میشوند دوستی شان بیشتر میشود به صورتی که راج عاشق کاجل میشود ولی کاجل اصلا این عشق را نمیبیند و با شخص دیگری ازدواج میکند و ...