
در آغاز فیلم گروهی از شکارچیان غیرقانونی حیوانات به گروهی از گوریل ها حمله می کنند. محافظین حیوانات نیز با شکارچیان درگیر می شوند و سرانجام یک گوریل و مادر یک دختر کوچک کشته می شوند. در این میان یک بچه گوریل به رهبر شکارچیان حمله کرده و انگشت شست و سبابه او را قطع می کند. چند سال می گذرد و دختر بچه بزرگ شده و بچه گوریل نیز تبدیل به یک گوریل بسیار عظیم الجثه شده است. این دو دوستان صمیمی هستند و دختر او را جویانگ صدا می زند. پس از مدتی دوباره سر وکله شکارچیان پیدا می شود بنابراین نماینده سازمان حمایت از حیوانات دختر را راضی می کند تا گوریل را به لس آنجلس منتقل کنند و...

"مارگریت" عمیقا عاشق "آرماند دووال" مردی متعهد می شود. وقتی پدر "آرماند" به او التماس می کند از ازدواج با او منصرف شده و آینده و موقعیتش را خراب نکند، او عشقش را ترک می کند. اما وقتی فقر و بیماری کشنده او را در هم می شکنند، "مارگریت" متوجه می شود که "آرماند" عشقش را به او از دست نداده و...

سیرکی که لورل و هاردی در آن کار میکنند ورشکست میشود و مالک سیرک به هر یک از کارکنان یکی از حیوانات سیرک را به عنوان دستمزد می هد. از این میان سهم هاردی یک شامپانزه ماده و سهم لورل جعبهای پر از کک میشود. مشکل اصلی اینجاست که آنها جایی را برای اقامت ندارد و کسی هم به یک شامپانزه اتاق اجاره نمیدهد.

ورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.