

الیس یک پلیس خشن و خشمگین است که از نقش خود به عنوان یک کارآگاه به واحد دریایی تنزل پیدا کرده است، در حالی که مکس یک کلاهبردار باهوش است که یک زندگی گذرا دارد و از هر کسی که ملاقات می کند کلاهبرداری می کند. هنگامی که مکس دستگیر می شود و در پایان به الیس کمک می کند تا یک جنایت محلی را حل کند، به این دو فرصت داده می شود تا خود را نجات دهند، الیس به کارآگاه باز می گردد و مکس در صورتی که بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و با هم کار کنند، خارج از زندان می ماند.

داستان این فیلم حول محور فرزند بابانوئل میچرخد. زمانی که پدر او تصمیم میگیرد که خودش را بازنشسته کند ، او مجبور میشود که کنترل شغل خانوادگیشان را در دست بگیرد و آن را در مسیر درست پیش ببرد. از طرف دیگر هم در همین حین ، برادرش که قرار بود به جای پدرشان تبدیل به بابانوئل شود ، به خاطر پرواز شب کریسمس دچار مشکل میشود و دیگر اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و…

ساشا و مارکوس که در دوران کودکی دوستان یکدیگر بودهاند، دست زمانه آنها را به مدت پانزده سال از یکدیگر جدا میسازد. تا اینکه یک روز ساشا مارکوس را در سان فرانسیسکو ملاقات میکند و علارقم گذشت تمامی این سالها هنوز هم برق امید و حال و هوای دوران کودکی در چشمان هر دوی آنها میدرخشد…