

وقتی دروازهی الهی باز شد، دنیای زنده، آسمانها و دنیای زیرین به هم متصل شدند و عصری از هرج و مرج را آغاز کردند که در آن خواستهها و تعارضات به هم برخورد میکنند. برای بازگرداندن نظم، شورای جهانی تشکیل شد. همانطور که صلح برقرار شد، دروازهی الهی به افسانهای شهری تبدیل شد. در آن دنیا، پسران و دخترانی که توسط شورای جهانی مناسب شناخته شدهاند، جمع میشوند. آنها کسانی هستند که با اهداف شخصی خود قصد دارند به دروازه برسند. کسانی که به دروازه میرسند میتوانند دنیا را دوباره بسازند. چه چیزی پشت دروازه است؟ وقتی به در رسیدند، دنیا تغییر خواهد کرد؟ گذشته است که تغییر میکند یا آینده؟


داستان در سال ۲۱۳۸ اتفاق می افتد ، عصری که در آن بازی های واقعیت مجازی در اوج خود هستند. روزی یک بازی آنلاین محبوب به نام ایگدراسیل را تعطیل می کنند اما شخصیت اصلی داستان “مومونگا” تصمیم میگیرد از بازی خارج نشود. مومونگا به عنوان قوی ترین جادوگر به شکل یه اسکلت در می آید. جهان به عوض شدن ادامه می دهد و شخصیت های غیر بازیکن (NPC) ها دارای احساسات می شوند. مومونگا بدون والدین یا دوستی یا موقعیتی در جامعه ، تلاش می کند تا بر جهان تازه ای که بازی بوده چیره شود.


داستان رمان ۱۶ سال بعد از زمانی اتفاق می افتد که ” قانون نظم و اخلاق اجتماعی در تربیت سالم کودکان” صحبت کردن با زبان بی ادبانه را در کشور ممنوع کرد. تانوکیچی اکوما در مدرسه ممتاز اخلاق اجتماعی کشور ثبت نام می کند و دیری نمی گذرد که توسط موسس سازمان ضد اجتماعی به این سازمان دعوت می شود یعنی ” آیامه کاجو” به این سازمان دعوت می شود. به عنوان عضوی که به زور توسط آیامه وارد سازمان شده ، تانوکیجی سر از کار های تروریستی علیه رئیس شورای دانش آموزی “آنا” در می آورد ، کسی که تانوکیچی عاشقش است!


مدرسه خصوصی هاچیمیتسو یک مدرسه دخترانه و معتبر شبانه روزی در خارج از شهر توکیو است اما با آغاز سال تحصیلی جدید در سیاست های مدرسه تجدید نظر می شود و به پسر ها اجازه ورود به مدرسه داده می شود. کیوشی فوجینو در اولین روزش در مدرسه هاچیمیتسو متوجه می شود که یکی از تنها ۵ پسری است که دراین مدرسه ثبت نام کرده اند. اما این مدرسه اون بهشتی که این ۵ پسر در فکر خود دارند نیست ...


پایتخت سلطنتی امپراطوری پارس در هگمتانه قرار دارد، شهری با شکو وجلال و شگفتی ها،که توسط پادشاه ترسناک و شکست ناپذیر آندروگوراس اداره میشود،ارسالان شاهزاده جوان و کنجکاو از پارس با وجود پشتکار بالا بنظر نمیرسد که پادشاه مناسبی مثل پدرش شود،ارسلان در سن ۱۴ سالگی به اولین جنگ زندگی خود میرود و....


“به ملکه Dekim خوش آمدید” این ها اولین کلمات مسئول باری هستند که با موهای سفید و نگاه سرد خودش دو مهمون ک هنوز برای شما هویتشون آشکار نشده به مسابقه ی مرگ دعوت می کنه. مسابقه ای برای رسیدن به تعادل یک طرف این مبارزه نجات و یک طرف دیگه مرگ انتظار دو مهمان را میکشه و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که منتظر قضاوت نهایی Dekim باشید…