
داستان فيلم در سال ۱۸۸۸ می گذرد که در آن زمان سرخپوستها از زمين هايشان رانده شده اند و در اين دوران چرای حيوانات در سراسر کشور امری قانونی است. باس (رابرت دووال) و چارلی (کوين کاستنر) آدمهای چندان درستکاری نيستند و گذشته ای تيره و تار دارند. باس يک گله دار سرسخت است که آسيب پذيری درونش را پنهان می کند و آرزوی يک زندگی امن و آرام را دارد. چارلی مدت ده سال است که با باس همراه می باشد و از نظر او، باس نه تنها رئیس او بلکه الگويش نيز هست...

ان (سارا پلی) یک مادر ۲۳ ساله سختکوشی است که دو دختر و شوهری (اسکات اسپیدمن) بیکار دارد و مادری که زندگی خود را شکست خورده میبیند، و پدر زندانی که ده سال است او را ندیدهاست. او شبها به عنوان نظافت چی در یک دانشگاه کار میکند. او هیچ انگیزهای ندارد. بعد از بررسیهای پزشکی و تشخیص سرطان آندومتر زندگی اش به طور چشمگیری تغییر میکند.او تنها دو ماه زنده میماند. ان تصمیم میگیرد به هیچ کس درباره وضعش چیزی نگوید، و به دیگران میگوید که کم خونی دارد. ان قبل از مرگ لیستی از کارهای که باید انجام دهد تهیه میکند…