

شخصیت اصلی داستان این سریال یک دختر جوان است که فرزند دو مهاجر غیرقانونی محسوب میشود. بعد از اینکه شخصیت اصلی داستان ما به نام لیز پارکر به طور ناگهانی به شهر توریستی خود یعنی رازول باز میگردد، در رستوران پدر و مادرش بهعنوان پیشخدمت مشغول به کار میشود. اما در همین حین اتفاقاتی رخ میدهد که حقیقت تکان دهندهای را درباره پسری که در نوجوانی به او علاقه داشته و حالا یک پلیس است، متوجه میشود. لیز متوجه میشود که این پلیس جوان نهتنها مانند خودش یک انسان معمولی نیست، بلکه یک بیگانه محسوب میشود و تمام تواناییهای عجیبش را در تمام زندگی خود پنهان نگه داشته است. لیز سعی میکند راز او را پنهان نگه دارد و...


"کوئینتین کولدواتر" دانش آموز نابغه ای است که در کالج Brakebills برای یادگیری علوم جادویی ثبت نام کرده است. این کالج به طور سری تحت نظر دانشگاه نیویورک می باشد. در ادامه کوئینتین و دوستانش متوجه می شوند که دنیای تخیلی سحر و جادو که آنها در کودکی راجع به آن خوانده بودند، واقعیت دارد و برای بشریت نیز بسیار خطرناک می باشد...


پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما ۵ سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند


دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...