"دمین" با مادر پزشک اش "ماریان" زندگی میکند و پدرش در ارتش مشغول به خدمت است. "دمین" با پسری بنام "توماس" مشکل دارد که اتفاقاً بیمار مادرش است. تا اینکه یک روز مادر "دمین" از "توماس" دعوت می کند که پیش آنها بیاید و با آنها زندگی کند...
یک شوالیه و خدمتکارش هنگام کمک به یک جادوگر، بطور اشتباهی از قرن دوازدهم به سال ۲۰۰۰ منتقل می شوند. این شوالیه با یکی از نوادگانش آشنا می شود و سعی می کند راهی برای بازگشتن به زمان خودش پیدا کند...