

لیم جو گیونگ ( Moon Ga Young ) دختر دبیرستانیست که نسبت به همه چیز خوش بین و مثبت است به جز ظاهر خود! او از اینکه در فضای عمومی بدون آرایش دیده شود متنفر است ، اما خوشبختانه با کمک کمی از آموزش های ویدئویی اینترنتی ، به یک متخصص آرایش خودآموز تبدیل شده است. آنچه او به صورت آنلاین آموخته است زندگیش را متحول کرده است و در مدرسه ، به عنوان یکی از زیباترین دختران کلاس شناخته می شود. از طرفی لی سو هو ( Cha Eun Woo ) که در همان مدرسه درس میخواند تنها شخصیست که چهره بدون آرایش جو گیونگ را دیده است ، لی سو هو دانش آموزی درجه یک و با مهارت در بسکتبال، فردی جذاب و کراش بسیاری از همکلاسی هایش است اما رازهایی دارد که بخاطر آن ها از مورد توجه قرار گرفتن دوری میکند تا اینکه…


ته یونگ، وکیل فارغالتحصیل دبیرستان، فقط به خواب تصورات خود از اژدهای نازل شده به آسمان، اعتقاد داشت. چون نتوانست هیچ مشتری یا شرکت حقوقیای را برای همکاری پیدا کند، وکالت عمومی را به قیمت ۳۰۰ دلار در هر پرونده، قبول کرد. اما ته یونگ با دفاع از جنایتکاران جزئی، پولدار شد. با برگزاری دادگاههای تجدید نظر در پروندههای جنایی مختلف، قصد دارد صدای قربانیان قضائی را بشنود. وقتی فهمید که نمیتواند به تنهایی جهان را عوض کند، با سام سو همکار شد تا با قدرت های بزرگ مبارزه کند. سام سو پس از ورود شگفتانگیر به دانشگاه، یک روزنامهنگار موفق شد، اما الان بیکاره. ته یونگ او را استخدام میکند و میگوید که باید تاریخ قضائی را با هم بسازند. چالش پرشور این دو مرد نه چندان کامل آغاز میشود.


لی داگیل که نقش ان را جانگ هیوک بازی میکند ارباب زاده ای است که به یکی از برده های زن خانه اش علاقه مند است. برادر این زن خانه ارباب خود را به آتش کشیده و باعث می شود لی داگیل هر چه که داشته از دست بدهد. لی در خیابان ها سرگردان می شود و به دلیل کینه ای که از برده ها به دل گرفته شکارچی برده می شود. او با تشکیل یک گروه سه نفره به شکار برده ها می رود. ده سال از این اتفاق می گذرد و ...


این افسانه مربوط به ۲۰۰۰هزار سال پیش است. در آن زمان در کشور نانگ ناگ طبل آسمانی به نام جا میونگ (جا میونگ گو) وجود داشته که هنگام حمله دشمنان خود به خود به صدا در می آمد . البته شاهزاده جا میونگ در به صدا در آمدن آن طبل نقشی نداشته ولی مردم آن طبل رو به جا میونگ دختر شاه نسبت داده بودند.شاهزاده جامیونگ و خواهرش شاهزاده ناک رانگ در یک روز و از یک پدر و دو مادر متولد شدند . پیشگوییهایی در مورد این شاهزاده ها وجود داشت که یکی از اونها باعث نابودی کشور می شود و دیگری برای نجات کشور تلاش می کند .مادر شاهزاده ناک رانگ با استفاده از قدرت خانوادگی اش موفق می شود که دخترش را ،شاهزاده ی نجات دهنده ی کشور معرفی کند ،در این بین شاهزاده جامیونگ که به عنوان ویرانگر کشور بین مردم معروف شده بود با کمک مادرش از مرگ فرار می کند و بین مردم عادی بزرگ می شود و وفتی هویت واقعیش را می فهمد به قصر پادشاهی برمی گردد و به این ترتیب بین درباریان ایجاد تنش و کشکمش قدرت می کند. .شاهزاده جا میونگ و پرنس هودونگ شازده گوگوریو (کشور جومونگ) به هم علاقمند می شوند ولی تقدیر و سرنوشت نمی گذارد که به هم برسند . شاهزاده ناک رانگ هم به شازده هودونگ علاقمند می شود و با دادن طبل جنگی آسمانیشون به اون زمینه نابودی ملتشو فراهم می کند .شاهزاده جا میونگ برای نجات کشورش می جنگد و سرانجام مجبور می شود که با عشقش شاهزاده هودونگ بجنگد…