
علی، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود. او میگوید همه بدبختیها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگیم، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز خود گرفتار است...

فیلم در روستایی در کردستان ایران شروع می شود. کاکو مردی سرزنده و ساده دل است که از کار رانندگی اتوبوس روزگار می گذراند، اما به هنر موسیقی، به ویژه موسیقی سنتی مردم خود علاقه ای وافر دارد. او در گیر و دار یک معرکه جنگ خروس با تلفن همراه (موبایل) پیامی از “استاد مامو” دریافت می کند. استاد مامو موسیقی دان یا نوازنده ای سالخورده است که همه کردهای هنردوست، مانند کاکو او را بزرگترین استاد زنده موسیقی کردی می دانند و برایش احترامی بی حد قائل هستند. او طبعاً به خاطر سیاست های هنری رایج در جمهوری اسلامی از زندگی فعال هنری باز مانده است...