
بيماري مسري مرموزي دنيا را تهديد مي کند. روان پزشکي اهل واشينگتن به نام «کارول بنل» (کيدمن) ريشه ي اين بيماري را در موجودات فضايي کشف مي کند و در مي يابد که تنها راه نجات بشر از شر بيماري در وجود پسرش (باند) است. او به کمک همکارش «بن دريسکول» (کريگ)، بايد راهي براي درمان اين بيماري پيدا کند پيش از اين که همه ي دنيا نابود شود....

«کليولند هيپ» (جياماتي) سرايدار / تعميرکار مجتمع آپارتماني «کاو» است که مثل سايه مي رود و مي آيد و کارهايش را بي سروصدا انجام مي دهد. اما در شبي سرنوشت ساز، «کليولند» به وجود يک نفر ديگر پي مي برد که در آن مجتمع ساختماني محقر پنهان شده: زن جوان مرموزي به نام «استوري» (هوارد) که در کانال هاي زير استخر مجتمع زندگي مي کرده است...

مرد ميان سالي به نام «دان جانستن» (موراي) روزي نامه اي به دستش مي رسد که نويسنده اش مدعي شده بيست سال پيش از او صاحب پسري شده و احتمالا همين حالا اين پسر دنبالش مي گردد. ابتدا «دان» اهميتي به اين نامه نمي دهد اما بعد به اصرار همسايه اش، «ونستن» (رايت)، مردي اهل اتيوپي، راهي سفر مي شود تا دريابد کدام يک از زنان سابق زندگي اش آن نامه ي کذايي را فرستاده است...

کويت، سال ۱۹۹۱. «سرگرد بنت مارکو» (واشينگتن) و «گروهبان ريموند شا» (شرايبر) طي عملياتي غافل گير مي شوند و آن ها را به آزمايشگاهي مخفي مي برند و شست و شوي مغزي مي دهند... واشينگتن، زمان حال. «شا» خود را کانديداي معاونت رياست جمهوري مي کند و پس از چندي روشن مي شود که «مارکو» برنامه ريزي شده تا پرزيدنت جديد را بکشد تا بدين ترتيب رياست جمهوري به معاونش، «شا» برسد.


موضوع اين سريال در مورد مباحثي است که در کوهستان بروکبک يا Rent اتفاق مي افتد و در آن شهر فرشتگاني از آسمان مي آيند . البته اين سريال به مباحث بسيار زيادي مثل کومونيست ،ايدز و مخصوصا مرگ به گونه اي بسيار عميق و شاعرانه پرداخته است .ديالوگ ها بسيار نغز و شاعرانه نوشته شده اند و سرشار است از ارايه هاي ادبي...اين سريال به طرفداران بازي هاي آل پاچينو پيشنهاد مي شود چون در اين سريال بازي اين بازيگر به اوج خود رسيده است .سريالي بسيار زيبا که در آن آل پاچينو نقش يک وکيل ايدزي ناجوانمرد که اعمال غير انساني انجام مي دهد را بازي مي کند