داستان خارق‌العاده‌ای از نیمه خدای امروزی ۱۲ ساله را روایت می‌کند که به تازگی با قدرت‌های فراطبیعی تازه کشف‌شده‌اش کنار می‌آید، زمانی که خدای آسمان، زئوس، او را به دزدیدن صاعقه استادش متهم می‌کند. اکنون پرسی باید در سراسر آمریکا سفر کند تا آن را پیدا کند و نظم را به المپوس بازگرداند.
پروفسور هنک دورو، رئیس دپارتمان انگلیسی در یک کالج با بودجه کم، مرز بین بحران میانسالی و فروپاشی تمام عیار را دنبال می کند و هرج و مرج غیرمعمول را در زندگی شخصی و حرفه ای خود دنبال می کند.
آشا و راوی تحت فشار والدینشان برای یافتن همسر، وانمود می‌کنند که در تابستان عروسی با هم قرار ملاقات می‌گذارند، اما متوجه میشوند که عاشق یکدیگر شده‌اند...
پس از مرگ خانواده اش،مردی دست به خودکشی می زند اما پس از بهوش آمدن متوجه می شود انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند را می تواند شناسایی کند...
سه جوان بیست و چند ساله وارد یک دخمه زمانی میشوند که خارج شدن از آن غیرممکن است اما …
هفت سال پس از آن که زمین تبدیل به یک کره ی یخ زده و بایر شده است، بازماندگان انسان ها در یک قطار ساکن شده اند که هرگز متوقف نشده و کره ی زمین را دور می زند...
یک دانشجوی مؤسسه‌‌ی فن‌آوری ماساچوست متوجه می‌شود که سیارک بزرگی در حال نزدیک شدن به زمین است و تا شش ماه دیگر به زمین برخورد می‌کند. او با همکاری یک میلیاردر بخش فن‌آوری موضوع را با وزارت دفاع در میان می‌گذارند و سعی می‌کنند با مخفی نگه داشتن موضوع از مردم، زمین را از نابودی نجات دهند...
لینزی که یک استاد روانشناس جوان میباشد بین دو تصمیم مهم برای زندگی اش گیر کرده است. او باید انتخاب کند یا برای کسب شغل رویاهایش به سفر برود یا اینکه برای ازدواج با مرد رویاهایش در زادگاه خود بماند. در شبی مه آلود یک درشکه چی به کمک لینزی می آید و سه سال آینده را برای او به ارمغان میاورد تا به او نشان دهد که زندگی اش چگونه خواهد شد ...
نوجوانی (بریت رابرتسون) کنجکاو در زمینه علمی به همراه یک مخترع نابغه (جرج کلونی) قدم در ماموریتی خطرناک می گذارند، تا راز سرزمینی خفته را بیدار کنند، سرزمینی که در فضا و زمان نهفته و در خاطرات از آن بنام «سرزمین آینده» یاد می شود...