

داستان سریال دربارهی زندگی مرد جوانی به نام شان مورفی است که در شهر کوچکی زندگی میکند. او که مبتلا به سندروم ساوانت اوتیسمی میباشد ، یک رزیدنت بخش اطفال است که با توجه به ناتوانی پیشرفتهاش ، علیرغم اینکه یک رزیدنت نابغه به شمار میرود و با مهارت به درمان اطفال میپردازد ، در زندگی دچار مشکلاتی مانند برقراری ارتباط اجتماعی میباشد. او برای اینکه بتواند یک جراح کودکان شود با تلاش خود و با کمک دوستانش بر ناتوانیهای خویش غلبه میکند و موانع را کنار میزند...

«چارلی» مرد جوانی است که به تازگی برادر خود را از دست داده و در رنج و ناراحتی به سر می برد، تا اینکه در همان قبرستانی که برادرش دفن شده به عنوان نگهبان شغلی پیدا میکند. او هر روز روح برادرش را می بیند، اما زمانی میرسد که او باید بین دختری که عاشقش است، و برادرش یکی را انتخاب کند...


داستان سریال در مورد یک واحد از نخبگان پلیس کانادا است که مانند گروه ضربت عمل میکنند.آنها معمولا مسئولیت رسیدگی به مسائلی چون گروگان گیری،بمب گذاری و دستگیری افراد مسلح و خطرناک را به عهده میگیرند.این گروه مجهز به وسایلی با تکنولوژی بالا میباشند.روش کار آنها نیز به این صورت است که ابتدا با فرد خلافکار مذاکره میکنند و در صورت عدم پاسخگویی این روش دست به اقدام عملی میزنند…

سیدنی ولز یک نوازنده ویولن در یک گروه مطرح است که در دوران کودکی طی یک حادثه تلخ هنگام بازی با خواهر بزرگترش کور شده است و در حال حاضر با وجود کوری زندگی کاملا مستقلی دارد تا اینکه یک اهدا کننده قرنیه برای او پیدا میشود و پیوند قرنیه به خوبی انجام میشود و سیدنی بینایی خود را دوباره به دست می آورد ولی خوشحالی او بعد از این اتقاق زیاد طول نمیکشد چشمهای اهدایی به او چیزی فراتر از یک چشم معمولی هستند و چیزهایی را میبینند که برای سیدنی قابل درک نیستند و همین امر باعث میشود که سیدنی به دنبال هویت اهدا کننده قرنیه خود برود که در ادامه متوجه میشود که ...