
تنها چیزی که "ویکتور" می خواهد سپری کردن تعطیلات تابستان به همراه دوستان و سگش در خانه درختی اش است.اما او همیشه با "فردی" پسری که همه بچه های شهر را اذیت می کند مواجه می شود.او راههای زیادی را امتحان کرده تا با او برابر شود اما وقتی سیرک به شهر آنها می آید او ناگهان فرصتی طلایی به دست می آورد و...

"ایوان" کشیشی در کلیسای یک روستا است که به خاطر سیب هایش که در درختی بزرگ جلوی کلیسا بزرگ شده اند شناخته می شود. او انسان عجیبی است. دنیا را با عینک خوشبینی می بیند و معتقد است با شیطان در حال جنگ است. "آدام" یک نئو نازی سرسخت است که به کلیسا برای انجام خدمات اجتماعی محکوم می شود. او به خود قول می دهد که ایمان "ایوان" را در هم بشکند...

چهار تبهکار خرده پا در کپنهاگن،رئیس خود را فریب می دهند،آنها چهار میلیون کرونی را که قرار بود به او تحویل دهند برای خود بر می دارند.آنها در حال فرار به بارسلونا مجبور می شوند هفته ها در یک کلبه مخروبه مخفی شوند.به آرامی،یکی پس از دیگری آنها متوجه می شوند که دوست دارند آنجا مانده و یک زندگی جدید را آغاز کنند...