
سفر ناگهانی خانواده به مکزیک، برنامههای تولد رونی آن را به هم میریزد. او که مصمم است استقلال خود را ثابت کند، تصمیم میگیرد کارهایش را خودش انجام دهد. اما این کار او را به چالشی بزرگ میکشاند: رویارویی با یک نیمهخدای نوجوان و باستانی که خشم او میتواند دنیا را به نابودی بکشاند.


داستان درباره یک کارشناس خرید مسکن به نام شیلا (Drew Barrymore) در لس انجلس است که می میرد و دوباره زنده می شود. شیلا پس از زنده شدن متوجه میشود علاقه زیادی به گوشت و خون انسانها پیدا کرده است. حال شوهر او جوئل (Timothy Olyphant) تصمیم دارد در راه تهیه گوشت و خون انسان به همسرش کمک کند...


داستان سریال درباره پزشک زنی به نام «زو هارت» است که در نیویورک زندگی میکند. او پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در رشته پزشکی، تصمیم میگیرد جا پای پدر خود بگذارد و به یک جراح قلب و سینه تبدیل شود. اما زمانی که تمام رویاهایش از هم میپاشد، تصمیم میگیرد پیشنهاد یک غریبه را قبول کند. آن شخص دکتر «هارلی والکس» است، که قرار است با او در شهر کوچک ساحلی در آلاباما کار کند...


دختری بنام «جس»، بعد از جدا شدن از دوست پسر سابقش، برای بازیافتن روحیه اش به مکانی تازه برای زندگی احتیاج دارد. از این رو به خانه ای می رود که سه مرد مجرد مستاجران آن هستند. گرچه این سه مرد ابتدا با رفتارهای غیر معمول جس روبرو می شوند، اما تصمیم میگیرند به او کمک کنند تا دوباره خودش را پیدا کند...

«لری کراون» (تام هنکس) کارمند وظیفه شناسی است که از احترام زیادی در بین همکارانش برخوردار می باشد. اما در یک روز لری را در دفتر مدیریت می خواهند و در آنجا به او می گویند که علی رغم اینکه او یکی از بهترین کارمندان شرکت است، به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی مجبور هستند تا او را بیرون کنند. او تصمیم می گیرد تا به دانشگاه برود تا بتواند از این طریق به مدارج بالاتر دست پیدا کند و شغل بهتری برای خود دست و پا کند. لری بعد از نام نویسی در دانشگاه به سر کلاس های درس می رود و در آنجا با استادی به نام «مرسدس» (جولیا رابرتز) آشنا می شود...