داستان NCSI داستان دفتر خدمات مرکز بازجویی جنایی در لس آنجلس است که به پروژه های ویژه و جنایت های حرفه ای رو تحت پوشش قرار میدهد . در این میان دو دوست که از زمان مودمی هم بازی یکدیگر بودند امروزه در این سازمان همکار و دوست صمیمی یکدیگرند . حال این ۲ دوست...
یک راننده جوان بنام «اسپید ریسر» آرزو دارد که با کمک خانواده اش و همینطور اتومبیل پیشرفته اش، قهرمان دنیای مسابقات اتومبیل رانی بشود...
پدر هاگ‌پدر، مرد چاق بامزه‌ای که هدایای کریسمس را در جشنواره نیمه زمستانی هاگس‌واچ به بچه‌ها میدهد، ناپدید شده است. اما هدایا هنوز باید ...
یک درگ کویین به کمک مردی می آید که پس از به ارث بردن کارخانه کفش پدرش، اگر می خواهد کسب و کارش را حفظ کند، باید محصولاتش را متنوع کند...
در مسابقات اوپن آمریکای سال ۱۹۱۳، “فرانسیس اویمت” بیست ساله در مقابل قهرمان و الگوی خود، قهرمان مسابقات اوپن آمریکای سال ۱۹۰۰ یعنی “هری وردون” انگلیسی بازی میکند …
این سریال یکی از بهترین سریال های کمدی است که از سال ۲۰۰۵ شروع شده و تا به امروز در حال پخش است، این سریال در سبک سریال Seinfeld می باشد ، البته دیوانه وار تر و خنده دار تر. داستان سریال حول اتفاقات و ماجرا های فوق العاده خنده داری که برای شخصیت های سریال پیش میاد می چرخه. خالق اصلی این مجموعه Rob McElhenney هست که ایده ی شکل گیریه سریال که ابتدا قرار بوده یک فیلم کوتاه باشه درباری این که مردی برای قرض گرفتن شکر از دوستانش، بهشون میگه سرطان داره...
دکتر هو (Doctor Who) سریال علمی تخیلی پر بیننده ساخت شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی است. داستان سریال در مورد مسافری مرموز با ماشین زمان مخصوص خود به نام دکتر (The Doctor) است. «دکتر» از نژاد Time Lord یا ارباب زمان است، موجوداتی تخیلی مانند انسان اما ساکن کره‌ای دیگر به نام گالیفری هستند. اربابان زمان موجوداتی بودند که متخصص سفرهای زمانی شدند. در سریال با شخصیت‌های متفاوتی از این موجودات آشنا می‌شویم.
"ند کیناستون" بازیگری است که سالها نقشهای مونث، به ویژه "دزموندا" در نمایش اوتلو را ایفا می کند. او همچنین رابطه نزدیکی با یکی از اعضای دادگاه سلطنتی، "دوک باکینگهام" دارد. اما وقتی "ماریا" بازیگری مشتاق برای بازی در نقش "دزموندا" داوطلب می شود، این قانون توسط "چارلز دوم" برای همیشه تغییر می کند...
«آيريس مرداک» ( وينسلت ) و هم دانشکده اي اش «جان بيلي» ( بانويل ) به يک ديگر دل مي بازند. سال ها مي گذرد و «جان» هم چنان شيفته ي آيريس است که نويسنده ي مشهوري شده. حتي وقتي که آيريس به فراموشي و اختلال مشاعر مبتلا مي شود، «جان» مراقبت از او را رها نمي کند...
