
وان پیس: لگدکوب، فیلمی جدا از خط داستانی اصلیه که بیستمین سالگرد انیمه رو جشن میگیره. مانکی دی لوفی و دزدان دریایی کلاه حصیری به جشنوارهی دزدان دریایی بزرگی دعوت میشن که خیلی از شخصیتهای سرشناس تمام سریال داخلش شرکت دارن و قراره با کلاه حصیریها رقابت کنن تا گنجینهی راجر رو پیدا کنن. کلاه حصیریها همچنین به دشمنی جدید به نام بولت که عضو سابق خدمهی راجر بوده، برخورد میکنند...


به دلیل افسانه ای که توسط Tatsuya Uesugi به جا مانده است، دبیرستان آکادمی Meisei به خاطر تیم قوی بیسبال خود مشهور بود. اما با گذشت ۲۶ سال از افتخارات آنها، این تیم نتوانست رکورد خود را حفظ کند و از آن زمان شهرت خود را از دست داده است. دو برادر ناتنی، سوئیچیرو و توما تاچیبانا، با هدف احیای تیم بیسبال آکادمی میسی که زمانی قدرتمند بود و وارد مسابقات قهرمانی ملی بیسبال دبیرستان می شوند. سوئیچیرو و توما سال دوم مدرسه راهنمایی آکادمی میسی هستند. هر دو پسر بازیکنان بیسبال با استعدادی هستند. سوئیچیرو مهارت بسیار خوبی را به عنوان شکارچی و خمیر از خود نشان داده است. توما با وجود داشتن مهارت خارقالعاده در پرتاب، به دلیل خاصی دیگر زمین بازی نمیکند. هنگامی که این دو وارد دبیرستان می شوند، آنها به عنوان یک باتری جفت می شوند و قصد دارند وارد مسابقات قهرمانی بیسبال دبیرستان ملی شوند!


داستان در مورد چیسه هاتوری میباشد که یک عمر زندگی را به غفلت و بدرفتاری و بدون عشق گذرانده است. به دور از گرمای وجود خانواده، او سهم خود از سختی ها و بحران ها را به دوش کشیده است. درست زمانی که به نظر امیدی باقی نمانده، رویارویی سرنوشتسازی منتظر اوست. زمانی که مردی با سر جانور به همراه قدرتهای عجیب، او را در حراج برده خریداری میکند. زندگی چیسه دیگر مانند قبل نخواهد بود.


آستر و یونو در بدو تولد در کلیسایی رها شدند و به شکل جدا نشدنی با هم رشد کردند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی بستند تا بر سر امپراتور جادوگران شدن رقابت کنند. هرچند، وقتی بزرگ شدند تفاوتی بین آنها آشکار شد. یونو نابغه نابغه ای در جادوگری با قدرت و تسلط بالا بود، درحالی که آستر به کلی نمیتوانست از جادو استفاده کند. ولی تلاش میکرد کمبود خود را با تمرین فیزیکی جبران کند. وقتی آنها در سن ۱۵ سالگی گریمورشان را دریافت کردند، یونو کتابی شگفت انگیز با شبدر چهار برگ دریافت کرد (به اکثر مردم شبدر سه برگ میرسد)، درحالی که به آستر هیچ چیز نرسید. هرچند، وقتی یونو در خطر بود حقیقت در مورد قدرت آستر نمایان شد؛ به او یک گریمور با شبدر پنج پر رسید، یک “شبدر سیاه”! اکنون دو دوست پا در عرصه جهان میگذارند، هردو با هدفی یکسان!


پس از تصادفی عجیب و غریب، “ماچیزوکی تویای” ۱۵ ساله مرگ را به چشم می بیند و خود را رودرو با خدا می یابد. خدا با گفتن اینکه مرگ تویا اشتباهی احمقانه بوده است به تویا می گوید که می تواند او را به دنیایی خیالی و فانتزی بفرستد و برای جبران اشتباه پیش آمده به او اجازه می دهد که گوشی همراه/اسمارت فون خود را به آن دنیا ببرد. و اینگونه ماجراجوییِ تویا در دنیایی فانتزی شروع می شود.