

بعد از نابودی کره زمین به دنبال جنگ های ویرانگر بین بی خدایان و خداباور ها، یک مهندس بی خدا دو ربات به نام های "پدر" و "مادر" را به یک سیاره بنام Kepler-۲۲b می فرستد تا در آنجا یک کلونی از انسان ها را در صلح و آرامش پرورش دهند، اما طولی نمی کشد که آنها می فهمند این سیاره رازهای مخوفی در دل خود دارد...

داستان فیلم دربارهی جیک چمبرز یک جوان یازده سالهی ماجراجو و جستجوگر است که در حین این جستجوها سرنخی از یکی دیگر از ابعاد جهان به نام میدورلد را کشف میکند. پس از کشف این راز او وارد سفری به این بعد میشود. جایی که با شوالیهی تنهای مرزنشینی به نام رولاند دسچین برخورد میکند. شوالیه در پی رسیدن به برج تاریک است. جایی که در آخر دنیا واقع شده است. او میخواهد در فضازمان سفر کند و میدورلد را از انقراض نجات دهد. اما او در این مسیر با هیولاهای مختلف و ساحر شروری به نام والتر پدیک برخورد میکند و تا پایان این مسیر با مشکلات زیادی مواجه است...

الکس، یک دزد مرموز است که توسط شریک سابقش دعوت می شود تا آخرین دزدی را با هم انجام دهند. او به زودی متوجه می شود که قضیه فقط دزدیدن الماس ها نبوده. خون و خون ریزی وحشتناکی میان الکس و یک استاد قاتل بوجود می آید. اکنون او باید دروغ هایی که پشت قضیه دزدی بوده را بفهمد و رازهای افرادی که او را تبدیل به یک هدف کرده اند را کشف کند...


داستانِ سریال به سال ۲۵ A.E (یک بیلیون سال بعد از بیگ بنگ) برمیگردد. زمانی که گروهی از فرشتگان رانده شده به رهبری رئیس فرشتگان جبرئیل، جنگی بر علیه نسل بشر راه می اندازند ولی در این میان میکائیل بر علیه سایر فرشتگان قیام میکند و با آن ها همکاری نمیکند و به کمک انسانها میرود. و در نهایت با سریالی حول محور جنگِ میان فرشتگان و انسانها طرف هستیم...