
داچ وان دن بروک (هریسون فورد)، کارآگاه پلیسی است که همسرش پیتون (تامپسن) در یک فروشگاه معتبر کار میکند و موقع پروازی تجاری به میامی، هواپیمایش بلافاصله پس از صعود، در یکی از ناگوارترین سانحههای هوائی شهر، سقوط میکند. اما مدتی بعد، داچ پی میبرد که همسرش در واقع به مأموریتی کاری نمیرفته...

دو بچه به نام هاي «جودي» (دانست) و «پيتر» (پيرس) بازي سحرآميزي را در خانه اي متروکه پيدا مي کنند و مشغول بازي مي شوند. ناگهان «آلن» (ويليامز)؛ مرد بالغي که وقتي دوازده ساله بوده اين باي را کرده و از آن موقع تا به حال در آن گير کرده است، از داخل آن بيرون مي آيد. تنها اميد رهايي «آلن» اين است که بتواند بازي را تمام کند.

"فیت" اعتقاد دارد دو نیمه گمشده می توانند به هم برسند. او بر روی یک تخته، نام نیمه گمشده خود را پیدا می کند، "D-A-M-O-N B-R-A-D-L-E-Y". بعدها در یک کارناوال، یک پیشگو نیز نام "دیمون بردلی" را از گوی شیشهای اش به او می گوید و "فیت" بطور کامل به این مسئله اعتقاد پیدا میکند...