آستریکس کوچک به همراه اوبلیکس، آخرین جنگجویان آزاد روستای "گاول" پس از حمله ی روم، ماموریت دارند یک بشکه ای که حاوی مواد جادویی است را به دست پسر عموی آستریکس که می خواهد با ارتش روم بجنگند، برسانند.
در یک گردهمایی عمومی، در کشوری ناشناخته (بدون نام)، یکی از مخالفان حکومت که در این گردهمایی قصد سخنرانی دارد، مورد حمله قرار می گیرد و کشته می شود.با تحقیقات یک دادستان باهوش، حقایقی آشکار می شود...