

جان لوتر یک کاراگاه و بازرس ارشد است که در فصل اول در واحد جرایم جدی و در فصل دوم در واحد جرایم جدی و زنجیره ای فعالیت میکند. لوتر هم یک افسر پلیس خاص و هم یک نابغه است او وسواسی و قدرتمند است و گاهی به خاطر از دست دادن کنترل خشونت خود خطرناک میشود لوتر هزینه سنگینی را به خاطر خاص بودنش پرداخته است. او قادر نیست از جنایاتی که بهش نزدیک میشود جداکند. برای لوتر همیشه کارش در اولویت قرار دارد خاص بودنش هم برایش موهبتی است و هم یک نفرین هم برای خود و هم برای کسانی که به او نزدیک اند......

داستان در دو مسیر جداگانه دنبال میشود که محور اصلی ان بر پایه انتقام و خشونت است. اعضای نخبه نیروهای ویژه امریکا به جنگلهای بولیوی برای ماموریتی خاص فرستاده شدند. تیم ها در گروه های جدا به دنبال اتمام ماموریت جنگلهای بولیوی را زیر پا میگذارند اما دست هایی در کار است تا آنها را به نابودی بکشاند. دست هایی از جنس خیانت…

داستان فیلم درباره زن جوانی بنام کیسی (یاستمن) که با روح خبیث یک پسر بچه چشم آبی که سعی در تسخیر جسم او دارد در حال ستیز است ، کیسی پس از کنکاشهای فروان می فهمد که او برادر دو قلویی داشته که در رحم مادرش مرده و هرگز بدنیا نیامده است و این روح سرگردان روح همان پسر بچه است که برای وارد شدن به این دنیا سعی در تسخیر جسم کیسی دارد...

«فرانک لوکاس» (واشينگتن) راننده و محافظ يکي از رؤساي تشکيلات تبهکاري است که پس از مرگ رئيسش خيلي زود موقعيت خود را به عنوان وارد کننده ي درجه ي يک مواد مخدر در هارلم نيويورک تثبيت مي کند. «ريچي رابرتس» (کرو) نيز پليس درستکاري است که رهبري گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و مي کوشد تا جلوي فعاليت هاي تشکيلات «لوکاس» را بگيرد...

شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد. ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود. با بازگشت اولین دسته مهاجران، یک خانواده دوباره متحد می شود… اما یکی از آن ها بدون این که خود آگاه باشد، راز وحشتناکی را با خود حمل می کند. این ویروس هنوز از بین نرفته است برای او هیچ علائم خارجی وجود ندارد و ….