
«کارآگاه هري کالاهان» (ايست وود) پس از دستگيري موفقيت آميز گروهي قاچاقچي مشروب، به فرمان رئيسش «سروان مکي» (ديلمن) به دليل رفتار خشونت آميزش از بخش جنايي به کارگزيني منتقل مي شود. در همين بين، گروهي اوباش به زرادخانه اي دستبرد مي زنند. اما خيلي زود «کالاهان» به بخش جنايي باز مي گردد و وارد عمل مي شود.

اسپارتا، ميسي سيپي. در شبي گرم، »سام وود« (اوتس)، پليس گشتي، جنازه ي کارخانه داري اهل شمال را مي يابد و سپس در ايستگاه قطار به مرد سياه پوستي مظنون مي شود و او را دستگير مي کند. خيلي زود معلوم مي شود که مرد، »ورجيل تيبز« (پواتيه) خود پليس جنايي و از اهالي فيلادلفيا است. اما »بيل گيلسپي« (استايگر) رئيس پليس جديد شهر مايل نيست که »تيبز« در اين ماجرا دخالت بکند.

یک جادوگر جوان به نام سامانتا با یک فانی به نام «دارن» آشنا میشود و با او ازدواج میکند. او سعی میکند که از قدرتهای جادوییش استفاده نکند و مانند سایر زنها خود کارهایش را انجام دهد. این در حالی است که خانوادهٔ جادوگرش از این وصلت راضی نبوده زیرا دارن جادوگر نیست و مدام در زندگی آن دو دخالت میکنند.