دختر یک عروسک‌گردان ژاپنی، ناخواسته وارد دنیای جرم و جنایت می‌شود. این اتفاق زمانی می‌افتد که گروه نمایشی آن‌ها با باند تبهکاری به سرکردگی شوگرمن و پسرش، لیتل شوگر، برخورد می‌کنند.
لوشس سالها بعد از دیدن قتل ماکیموس به دست عمویش، اکنون خانه اش را از دست داده و رم به دست امپراتور هایی خون خوار افتاده و او باید بعنوان گلادیاتور وارد میدان شود...
بیوه‌زنی در قرن نوزدهم، در بحبوحهٔ زمستانی بسیار سخت و طاقت‌فرسا، هنگامی که یک کشتی خارجی در سواحل دهکده ماهیگیری ایسلندی‌اش غرق می‌شود، مجبور به انتخابی غیرممکن می‌شود.
ناکلز سفری خنده دار و پر اکشن برای کشف خود را آغاز می کند زیرا موافقت می کند وید را به عنوان دستیار خود آموزش دهد و راه های جنگجوی اکیدنا را به او آموزش دهد.
یک قهرمان سابق موتورکراس و کهنه‌سرباز ارتش که اکنون از برادر کوچکترش مراقبت می‌کند، به دلیل بی‌پولی قبول می‌کند تا بسته‌ای غیرقانونی و مرموز را در دریای شمال از آب خارج کند.
در یک تلاش ناامیدانه، گروهی از افراد نامناسب به تلاشی برای نجات قلمرو Exandria از نیروهای تاریکی و جادویی می پردازند.
در فیلم جومانجی: مرحله بعدی، مشاهده می‌کنیم که اسپنسر بازی جومانجی را تعمیر می‌کند اما ناپدید شده و دوستانش هم دوباره به بازی منتقل می‌شوند. البته اینبار بازی ایراداتی پیدا کرده و شخصیت‌های جدید، در نقش برخی از شخصیت‌های قدیمی ظاهر می‌شوند.
ژاندر کیج (ون دیزل) اینبار در مقابل گروهی به سرکردگی ژیانگ (دانی ین) قرار میگیرد تا از دسترسی این گروه به یک سلاح مرگبار با نام جعبه پاندورا جلوگیری کند…
در قرن نوزدهم میلادی، یک پسر نوجوان ۱۷ ساله به نام جی کاوندیش (اسمیت میفی)، سفری طولانی در خط مرزی آمریکا را آغاز می کند، هدف او پیدا کردن تنها بازمانده فامیل خود (یک زن ۳۵ ساله) است. در طول راه مردی مرموز (مایکل فاسبندر) به نام سیلاس با وی همراه می شود. سیلاس که از گذشته مرموز خود فرار می کند به کمک جی کاوندیش می آید. بزودی مشکلات این دو در یکدیگر گره می خورد و سیر ماجراها را به سمت دیگری می برد.