دوستان از شخصیت های پرداخته شده ی فوق العاده ی فیلم و توانایی های منحصر به فرد جیلان به اندازه کافی تعریف کردن حرفی نمیمونه فقط جا داره بگم ۲ تا سکانس از این فیلم عجیب منو تحت تاثیر قرار داد یکی سکانس موش که به چسب مبچسبه و بعدش یوسف مجبور میشه تو کوچه بکشتش و یکی سکانس ساعت جیبی نقره ای ... عالی بود ..
6
yacshahi
۸ سال پیش
اگر میخواهید اصول شخصیت پردازی را یاد بگیرد فیلمهای جیلان را ببنید . بعضی وقتها آدم میترسد که یکهو برود بیرون و ببیند که یکی از شخصیت ها ایستاده بالای کوچه و دارد سیگار میکشد .
5
amoaven
۹ سال پیش
نمونه کیفیتش رو ببینید احمدی نژاد هم بازی میکنه :))
0
سام محمودی سرابی
۹ سال پیش
دوری... یا همان دوردست در عین ساختی رئالیستیک و عینیت‌گرا روایتگر ذهنی‌است که در تنگنایآن«شدن» ناگزیر است با همین «بودن» خوش باشد دغذغه‌ای که آدمی همیشه با آن درگیر بوده است. از خودبیگانگی انسان مدرن و تلاش به گذار از خود و رسیدن به معنایی فراتر از «هستن». دقیقا در این فیلم است که Being جای «بودن» معنای دیگری برای انسان اینجایی و اکنونی(من و شما) می‌یابد:«هستن» آنچه شده ایم نه آنچه هستیم یا دوست داشتیم باشیم. نتیجه کدام است؟؟؟ اگر فیلم قصبه که به باور من با موسیقی کلارینت بی‌نظیر علی کایاچی همراه شده دیده باشید گذشته و آینده این شخصیت‌ها را خواهید دید: محمودی مجنون و یوسفی یاغی به دنبال جهانی دیگر تن به سفر می‌دهد. آنجاست که گذشته یوسف و آینده محمود را می‌بینید!
2
REZA.O
۱۰ سال پیش
فیلم و دیدم خوشم اومد. یه درام خالص به سبک همین کارگردان.به نظرم نقطه قوت فیلم شخصیت پردازیه فیلم بود مثلا شخصیت یوسف خیلی کامل به جزییاتش پرداخته شده بود و واسه ما ایرانیا دیدن این فیلم خالی از لطف نیست.نمره ۸
39
Arminbilefield
۱۰ سال پیش
هرکاری کردم نظرم ثبت نشد امیدوارم این دفعه ثبت بشه: بخش اول آقای مولوی که حق مطلب رو درباره فیلم ادا کرده منم یه چنتا چیز درباره فیلم بگم: یکی اینکه این فیلم, یکی از واقعیترین فیلمهایی بود که تا به حال دیده بود مخصوصا شخصیت محمود اگر کسی فیلم های رئال رو دوست داره این فیلم مخصوص اونه. قاب بندی ها واقعا عالی بودند, این فیلم اگر اشتباه نکنم سومین فیلم نوری بیلگه باشه. خیلی زود تونسته روالشو تو فیلماش پیاده کنه واقعا... به نظرم نوری بیلگه خیلی خوب تونسته تو بعضی جاها به طور کامل حس رو به مخاطب منتقل کنه, مثلا اونجا که یوسوف یا همون یوسف اومده بود به دیدن ماحمود و دم در مونده بود میشد حس کرد که ساعت ۷ یا ۸ صبح ــه و هوا سرده که خود به خود یه حس خوبی هم به آدم میداد. شات های بلند و دیالوگ های نسبتا کم فیلم رو به نظرم رئال تر و زیبا تر کرده بود. به نظر ماحمود نمیخواست نشون بده ولی یجورای خیلی خوشحال بود که یوسوف به دیدنش آمده چون شاید بتونه به مدت ۱ هفته هم که شده از زندگی تکراریش بیاد بیرون
15
saeedmolavi95
۱۰ سال پیش
ابتدا از لطف دوستان تشکر میکنم......
به اعتقاد من اوزاک یا فاصله بهترین فیلم جیلان محسوب میشد که البته بعد از تماشای خواب زمستانی این فیلم رو در رده دوم لیست پربار جیلان قرار دادم و به اعتقاد من جیلان در فاصله مثل جیلان فیلم ساخته و نهایت سینماش همینه چند کار بعدی مخصوصا روزی روزگاری در آناتولی با اینکه شاهکار هستند اما به نظرم جیلان از مسیر خودش کمی جدا شده بود. شخصیت ماهموت یا محمود یکی از بهترین شخصیت پردازی های سینمای جیلان محسوب میشود نکته ی جالب اینکه آپارتمانی که ماهموت در آن زندگی میکند به همراه تمام دکور و وسایلش و حتی ماشینش متعلق به خود جیلان هستند! و این شاید به تعبیری برداشتی شاعرانه و هنری از زندگی خود جیلان باشد! همینطور شخصیت یوسف یکی از اقوام جیلان بود که کمی پس از فیلم در سانحه ای درگذشت و مانند خود فیلم از زندگی ماهموت یا جیلان بی صدا و مظلومانه بیرون رفت! اوج نگاه تلخ و افسرده ی جیلان در شخصیت ماهموت متجلی میشود. ماهموت عکاسی که آرزوی تارکوفسکی شدندش بر باد رفته در استامبول زندگی کاملا راکد و مرده ای دارد.برای تامین مایحتاج عکاسی میکند زنش او را رها کرده و اگر حال و حوصله ای داشته باشد که معمولاً هم ندارد. زندگی او خلاصه شده جلوی تلویزیون نشستن و آتشِ هوسِ خود را با زن ها خاموش کردن! یوسف هم در چند برخوردی که با دختر همسایه دارد موفق نیست و وقتی میفهمد که دختر برای خودش کسی را دارد سرخورده میشود! جیلان با کمترین اکسسوار و با استفاده از الگو های مینیمال در فرم و خلق اتمسفر سنگین و برفی شخصیت هایش را تنگا قرار میدهد و روایتگر از خودبیگانگی و تنهایی انسان در جامعه مدرن باشد تمی که در فیلم های بعدیش کمتر دیده شد تا شاهکارش خواب زمستانی زنده باد نوری بیگله جیلان که سینمایش برای ما ترکیبی از تارکوفسکی و برگمان و آنتوینونی است.
6
darkheart00100
۱۰ سال پیش
جناب آقای مولوی درباره این کارگردان حق مطلب رو ادا کردند... فیلمو دوست داشتم ام هنوز میگم روزی زوزگاری... گیراتر بود. اما دیدن فیلمهایش به هیچ وجه اتلاف وقت نیست که هیچ ... مبال خانه جا گذاشته ایم... اطرافمان...که....نشان را با تصور تخریب ما زنده میکنند... هیچ چیزت را به من نده...بگذار گمان گندمه نگاهت در ذهنه لهجه دار من با شک به ... اجین شود...
10
REZA.O
۱۱ سال پیش
حالا فرض اینکه خوده ترکیه ایها امتیاز فیلم رو بالا بردن ولی منتقدین که دیگه ترک نیستن.همچین فیلمی با همچین امتیاز و نمره ای رو باید حتما دید.watchlist
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
دوستان از شخصیت های پرداخته شده ی فوق العاده ی فیلم و توانایی های منحصر به فرد جیلان به اندازه کافی تعریف کردن
حرفی نمیمونه
فقط جا داره بگم ۲ تا سکانس از این فیلم عجیب منو تحت تاثیر قرار داد
یکی سکانس موش که به چسب مبچسبه و بعدش یوسف مجبور میشه تو کوچه بکشتش
و یکی سکانس ساعت جیبی نقره ای ...
عالی بود ..
اگر میخواهید اصول شخصیت پردازی را یاد بگیرد فیلمهای جیلان را ببنید .
بعضی وقتها آدم میترسد که یکهو برود بیرون و ببیند که یکی از شخصیت ها ایستاده بالای کوچه و دارد سیگار میکشد .
نمونه کیفیتش رو ببینید احمدی نژاد هم بازی میکنه :))
دوری... یا همان دوردست در عین ساختی رئالیستیک و عینیت‌گرا روایتگر ذهنی‌است که در تنگنایآن«شدن» ناگزیر است با همین «بودن» خوش باشد دغذغه‌ای که آدمی همیشه با آن درگیر بوده است. از خودبیگانگی انسان مدرن و تلاش به گذار از خود و رسیدن به معنایی فراتر از «هستن». دقیقا در این فیلم است که Being جای «بودن» معنای دیگری برای انسان اینجایی و اکنونی(من و شما) می‌یابد:«هستن» آنچه شده ایم نه آنچه هستیم یا دوست داشتیم باشیم. نتیجه کدام است؟؟؟
اگر فیلم قصبه که به باور من با موسیقی کلارینت بی‌نظیر علی کایاچی همراه شده دیده باشید گذشته و آینده این شخصیت‌ها را خواهید دید: محمودی مجنون و یوسفی یاغی به دنبال جهانی دیگر تن به سفر می‌دهد. آنجاست که گذشته یوسف و آینده محمود را می‌بینید!
فیلم و دیدم خوشم اومد. یه درام خالص به سبک همین کارگردان.به نظرم نقطه قوت فیلم شخصیت پردازیه فیلم بود مثلا شخصیت یوسف خیلی کامل به جزییاتش پرداخته شده بود و واسه ما ایرانیا دیدن این فیلم خالی از لطف نیست.نمره ۸
هرکاری کردم نظرم ثبت نشد امیدوارم این دفعه ثبت بشه:
بخش اول
آقای مولوی که حق مطلب رو درباره فیلم ادا کرده منم یه چنتا چیز درباره فیلم بگم:
یکی اینکه این فیلم, یکی از واقعیترین فیلمهایی بود که تا به حال دیده بود مخصوصا شخصیت محمود اگر کسی فیلم های رئال رو دوست داره این فیلم مخصوص اونه.
قاب بندی ها واقعا عالی بودند, این فیلم اگر اشتباه نکنم سومین فیلم نوری بیلگه باشه. خیلی زود تونسته روالشو تو فیلماش پیاده کنه واقعا...
به نظرم نوری بیلگه خیلی خوب تونسته تو بعضی جاها به طور کامل حس رو به مخاطب منتقل کنه, مثلا اونجا که یوسوف یا همون یوسف اومده بود به دیدن ماحمود و دم در مونده بود میشد حس کرد که ساعت ۷ یا ۸ صبح ــه و هوا سرده که خود به خود یه حس خوبی هم به آدم میداد.
شات های بلند و دیالوگ های نسبتا کم فیلم رو به نظرم رئال تر و زیبا تر کرده بود.
به نظر ماحمود نمیخواست نشون بده ولی یجورای خیلی خوشحال بود که یوسوف به دیدنش آمده چون شاید بتونه به مدت ۱ هفته هم که شده از زندگی تکراریش بیاد بیرون
ابتدا از لطف دوستان تشکر میکنم......
به اعتقاد من اوزاک یا فاصله بهترین فیلم جیلان محسوب میشد که البته بعد از تماشای خواب زمستانی این فیلم رو در رده دوم لیست پربار جیلان قرار دادم و به اعتقاد من جیلان در فاصله مثل جیلان فیلم ساخته و نهایت سینماش همینه چند کار بعدی مخصوصا روزی روزگاری در آناتولی با اینکه شاهکار هستند اما به نظرم جیلان از مسیر خودش کمی جدا شده بود.
شخصیت ماهموت یا محمود یکی از بهترین شخصیت پردازی های سینمای جیلان محسوب میشود نکته ی جالب اینکه آپارتمانی که ماهموت در آن زندگی میکند به همراه تمام دکور و وسایلش و حتی ماشینش متعلق به خود جیلان هستند! و این شاید به تعبیری برداشتی شاعرانه و هنری از زندگی خود جیلان باشد!
همینطور شخصیت یوسف یکی از اقوام جیلان بود که کمی پس از فیلم در سانحه ای درگذشت و مانند خود فیلم از زندگی ماهموت یا جیلان بی صدا و مظلومانه بیرون رفت!
اوج نگاه تلخ و افسرده ی جیلان در شخصیت ماهموت متجلی میشود. ماهموت عکاسی که آرزوی تارکوفسکی شدندش بر باد رفته در استامبول زندگی کاملا راکد و مرده ای دارد.برای تامین مایحتاج عکاسی میکند زنش او را رها کرده و اگر حال و حوصله ای داشته باشد که معمولاً هم ندارد. زندگی او خلاصه شده جلوی تلویزیون نشستن و آتشِ هوسِ خود را با زن ها خاموش کردن!
یوسف هم در چند برخوردی که با دختر همسایه دارد موفق نیست و وقتی میفهمد که دختر برای خودش کسی را دارد سرخورده میشود!
جیلان با کمترین اکسسوار و با استفاده از الگو های مینیمال در فرم و خلق اتمسفر سنگین و برفی شخصیت هایش را تنگا قرار میدهد و روایتگر از خودبیگانگی و تنهایی انسان در جامعه مدرن باشد تمی که در فیلم های بعدیش کمتر دیده شد تا شاهکارش خواب زمستانی
زنده باد نوری بیگله جیلان که سینمایش برای ما ترکیبی از تارکوفسکی و برگمان و آنتوینونی است.
جناب آقای مولوی درباره این کارگردان حق مطلب رو ادا کردند...
فیلمو دوست داشتم ام هنوز میگم روزی زوزگاری... گیراتر بود.
اما دیدن فیلمهایش به هیچ وجه اتلاف وقت نیست که هیچ ... مبال خانه جا گذاشته ایم... اطرافمان...که....نشان را با تصور تخریب ما زنده میکنند... هیچ چیزت را به من نده...بگذار گمان گندمه نگاهت در ذهنه لهجه دار من با شک به ... اجین شود...
حالا فرض اینکه خوده ترکیه ایها امتیاز فیلم رو بالا بردن ولی منتقدین که دیگه ترک نیستن.همچین فیلمی با همچین امتیاز و نمره ای رو باید حتما دید.watchlist