یه فیلم دوست داشتنی....درسته سیاه و سفید بود و پر از رنگ های عشق و محبت بود سکانس های استثنایی و دیالوگ های ماندگار کلا فیلم هایی که تم زندان دارن جذاب میشن....حتی اگه غالب ژانرشون درام باشه بازی Burt Lancaster واقعا هنرمندانه بود...... امتیاز من ۸
0
Ali1004942
۸ سال پیش
عاشق این فیلمم دوبار از تلوزیون دیدم دوباره میخوام دانلودش کنم واقعا فوق العادس
4
keley
۸ سال پیش
فیلم استثنایی ای را می بینیم. پرنده باز آلکاتراز. از جان فرانکن هایمر. فیلم ظاهراً قصه ی یک زندانی است. یک زندانی که جرم سنگینی دارد. قتلی مرتکب شده و به این دلیل زندان است. زندان بسیار طولانی. فیلم به سرعت شخصیت را به ما معرفی می کند. قبل از اینکه ما وارد زندان شویم، نویسنده ی کتاب رو به دوربین دارد به ما می گوید که چه کار می خواهد بکند. می خواهد بگوید کدام قصه را نوشته. بعد صدایش خیلی جاها می آید، یعنی Narration توسط نویسنده ی کتاب است. بعد پشتش را به ما می کند و در Background، زندان مخوف آلکاتراز (در آمریکا) را می بینیم. وارد زندان می شویم و شخصیت اوّل به ما معرفی می شود. شخصیت مهاجم، قوی، درخود و خشن که به دلیل یک چیز انسانی نرم که در او است، عشق به مادرش، عکس مادر را گذاشته در قفسه ی کوچک در سلول. به نظرم جزء معدود جاهایی از فیلم که خیلی خوب از کار در نیامده همین بحث است: عشق فرزند به مادر. من زیاد عام بودنش را نمی فهمم. باید خاص باشد. مادر خاص این آدم را فیلمساز به ما نمی دهد. و ما باید فرض کنیم و بعد هم آخر سر، از آن طرف هم نمی گوید. عشق مادر به پسرش باز عام است. تبدیلش نمی کند به عشق خاص این مادر به این پسر که زندانی است و محکومیت سنگین دارد. با این فرض جلو می رویم. به همین دلیل با نگهبانی که به مادرش بی احترامی کرده (مادری که برای ملاقات آمده و به اش نداده اند) با عصبانیت درگیر می شود و او را می کشد. یعنی دو قتل. و روشن است که حکم چه می شود. از اینجا قصه ظاهراً آغاز می شود. یک قصه ی مثلاً در نوع زندان و مصائب زندان. این بهانه ی خوبی است برای فیلمساز که سیستم زندان های آمریکا را زیر سؤال ببرد. سیستم زندان هایی که با خرد کردن شخصیت زندانی، سعی در رام کردن او می کنند و از ضعف ها و قدرت های انسانی پاکش می کنند. تبدیل می شود به یک نیمه ربات رامی که ظاهراً الان رام است. به محض آزاد شدن، بر می گردد، پر از Complex، پر از خشونت و خشم فروخورده ای که بیرون از زندان قطعاً منفجر می شود و علیه جامعه می شود. این سیستم زندان ها در آمریکا و سیستم قضایی آمریکا، در واقع چنین موجودی را از زندانی پرورش می دهد. و فیلم، نقد آسیب شناسانه ی جدّی به این قضیه است. این یک قسمت از اثر. قسمت دوم اثر که اسم فیلم هم از همان جا می آید، قسمت پرنده است و این زندانی خشنِ با حکم سنگین که اصلاً از او لبخند ندیده ایم و رأفت و آرامش توأم با رفتار انسانی هم ندیده ایم. بلکه یک آرامش خشمگینانه درش است. و سکوتش. اجازه بدهید قبل از این که راجع به فیلم حرف بزنیم از تیتراژ شروع کنیم. فیلم خیلی عنوان بندی ساده و خوبی دارد. یک سری دست هست و پرنده. عکس های مختلفی از دست و پرنده است که تیتراژ می آید. عنوان بندی خیلی گویا و گرافیکی خوبی است. به سرعت با نریشنی که عرض کردم فیلم آغاز می شود و تیپ مستند گونه ی خودش را جلو می برد. می رسیم به شخصیت اصلی فیلم که لنکستر باشد. لنکستر از لحظه ای که پرنده را در حیاط، زیر باران پیدا می کند، شخصیتش آرام آرام تغییر می کند. و این تغییر شخصیت که تبدیل به تحول شخصیت می شود، با میزانسن اندازه، بدون اعوجاج در تصویر، بدون بازی با فرم، با متانت، این تحول را ما ناظریم. به یاد بیاورید صحنه ی فوق العاده ی تخم گذاری پرنده ها را. انگار ما با یک فیلم علمی جدّی مستند طرف هستیم. لحظه به لحظه تخم باز می شود و پرنده از آن در می آید. لحظه به لحظه ما آن را تجربه می کنیم. و دوربین فیلم ساز با متانت تمام، این را ضبط می کند. نگاه، نگاه لنکستر است. به نظرم دو تا Extreme Close-up ای که در این لحظه ها از لنکستر می گیرد، اضافی است. به ساختار اثر نمی خورد. اصلاً اثر، فیلمی نیست که Extreme Close-up (تصویر خیلی درشت) در آن معنی پیدا کند. احتیاجی هم به این تصویر نیست. Close-up لنکستر کافی است. این تحول به چه دلیل اتفاق می افتد؟ به دلیل عشق اتفاق می افتد. عشق به یک موجود زنده. عشق به پرنده. عشق به پرنده است که تحول شخصیتی ایجاد می کند. [به دلیل] عشق به پرنده است که دیگر ما زندانی در زندان مخوف آلکاتراز آمریکایی نمی بینیم. آرام آرام با یک انسان دوست، با یک پرنده دوست، [و] با یک دانشمند طرف هستیم که به خاطر عشق، به دانش می رسد. و این کار خیلی بزرگی است که هم نویسنده و هم فیلمساز و به خصوص بازیگر موفق به انجامش می شوند. ما آرام آرام دانشمند شدن می فهمیم و دانشمند می فهمیم و آسیب شناس می فهمیم. و به درستی سیر این شخصیت را در اثر می بینیم. بازی لنکستر با این موضوعی که عرض کردم در یک قدمی سانتی مانتالیزم [Sentimentalism] قرار دارد. یعنی اگر فیلمساز و بازیگر کوچکترین اشتباهی می کردند، فیلم به ورطه ی سانتی مانتالیزم و احساساتی گری سبک سقوط می کرد. که نکرده است. این که نکرده با کنترل درست فیلمساز، فرانکن هایمر، و بازی کنترل شده و عالی لنکستر است. حالا فیلم را خواهید دید و از حالا آماده ی این باشید. لنکستر چنان بازی عجیبی دارد که در لحظه ای که دوباره به یک دلیلی که حق با او است خشمگین می شود، خشمش را بدل به تفکر می کند. یعنی خشم، در جا، در چشم و در صورت به تفکر تبدیل می شود. تفکر دانشی ای که برای معالجه ی پرنده های بیمار است. و ما این را در صورت می بینیم. و این بازی فوق العاده است. می گویم به دام احساساتی گری نمی افتد. حتی لحظه ی خداحافظی با همسرش، استرلا، که او اشک می ریزد و چند قطره اشک از گوشه ی چشم و زیر بینی لنکستر هم شاهدیم اما ابداً چهره ی لنکستر تبدیل به یک چهره ی گریان و سانتی مانتال نمی شود. و فیلم را ملودراماتیک نمی کند. اینقدر کنترل روی بازی است. فکر می کنم بازی برت لنکستر در این فیلم از بهترین های تاریخ سینماست. بی اغراق. و فیلمساز به درستی در این بازی حد نگه می دارد و به ما تولد یک دانشمند و آدم درست و حسابی را اعلام می کند. آدمی که توانسته خشمش را از زندان و زندانبان، تبدیل به دانش کند. تبدیل به عشق به پرنده ها کند و تبدیل به دانش برای نجات آنها کند. این، در طول فیلم با میزانسن های درست و اندازه کاملا به نتیجه می رسد. برای اوّلین مرتبه، لنکستر مواجه می شود با صحنه ای که حالا آدم بودنش باید بیرون بیاید. از آن قلدری و تهاجم و خشونت کاسته شود و جنبه و ارتباط انسانی، که تا حالا نداشته، رخ دهد. لحظه ای که از نگهبان مخصوصش که جلوی در سلول مرتب نگهبانی می دهد و بچه ی خوبی است، یک سبد چوبی می خواهد که زیر اوست. اینکه آن سبد را بده به من. می گوید پول و سیگار می دهم. او می گوید نمی دهم. و شروع می کند به حرف زدن. حرف زدن نگهبان فوق العاده خوب و انسانی است. ما، در جا، یادمان می رود که این نگهبان است و لنکستر ظاهراً زندانی و قربانی. به نظر می رسد هر دو قربانی اند. و هر دو انسانند. هم قصه نویس و فیلمنامه نویس و هم فیلمساز قادر اند که این وجه انسانی نگهبان را برای ما بروز بدهند بدون اینکه ما سیستم زندان ها را فراموش کنیم. یعنی در بروز این مسأله ی خوب به دام اومانیزم [Humanism] نمی افتد. برای اوّلین مرتبه لنکستر خشن معذرت خواهی می کند. با بازی درخشان لنکستر. چنان معذرت خواهی نرمی می کند که به این شخصیت می خورد. و از اینجا در واقع تحول جلو می رود و آغاز می شود و عمیق می شود. سریع بگویم. بیاییم سر صحنه ی خداحافظی با این نگهبان. خداحافظی، کوتاه، ساده و فوق العاده انسانی [است]. یک نمای درشت از نگهبان داریم که قطره ای از اشک در چشمش است و یک نمای Medium. درست است. باید از لنکستر Medium بگیرد. نباید Close بگیرد. چون این نوع آدم است. آدم Close نیست. آدم Medium است. یک نمای Medium از او که به شدّت انسانی دارد خداحافظی می کند. ولی دوربین خیلی جلو نمی رود؛ حد نگه می دارد. این، شعور فیلمساز است. صحنه ی خداحافظی با نگهبان یادمان می ماند. دو تا صحنه ی خداحافظی دیگر هم داریم. صحنه ی خداحافظی با مادر که همراه با واژگونی بخشی از وجود این آدم است. عشقی که از اوّل به مادر دارد تا اینجا. متوجه می شویم یک مادر، با آن همه علاقه چطور می شود حسادت مادرانه اش تبدیلش کند به یک آدم بد و علیه بچه اش. و این، به سرعت به آگاهی تبدیل می شود. در بازی درست لنکستر. متوجه می شود مادر در چه وضعی است. و طردش می کند. صحنه ی آتش زدن عکسش درست بعد از خداحافظی با مادر است. خیلی هم سخت هست. و با عکس پوتینش که روی عکس سوخته ی مادر روی زمین می گذارد. بدون اینکه در آن، خشم اوّلیه ی بد لنکستر باشد. الان دیگر چیزی نیست. صحنه ی خداحافظی با استرلا را هم ببینید، یادتان بماند. صحنه ی فوق العاده ای است. تنها جایی است که گفتم لنکستر اشک می ریزد اما نه اشکی که فیلم را ملودرام کند و سانتی مانتال کند. اشکی که با قدرت در چهره و صلابتش، اثر گذار است. و Cut هایی که از این به آن می شود. و دست هایی که در آخر دو سمت شیشه روی هم قرار می گیرد. خیلی کارگردانی درستی در صحنه وجود دارد. فکر می کنم گریم لنکستر هم گریم خیلی معقول و درستی است که لحظه به لحظه پیر شدنش را می بینیم. غیر از آخر که یک مرتبه این میزان پیری دفعی است. صحنه ی پر دادن گنجشکی را که تربیت کرده و به اش پرواز یاد داده است و حالا می خواهد برود. آنقدر صحنه خوب است. آنقدر خوب و اندازه است که باز رقت انگیز و اشک انگیز نمی شود. گنجشک را می فرستد برای آزاد شدن، گنجشک می رود و . . . بر می گردد. برگشتن هم خیلی خوب است. فیلم پر از این صحنه های درست انسانی است و یک بازی کاملاً بی نظیر. با هم پرنده باز آلکاتراز را ببینیم. از آن لذت می برید. مسعود فراستی
0
aidin dadvar
۹ سال پیش
yeki az behtarin naghsh afarinihaye setareye jazabe cinamaye classic yani aghaye lancester ro dar in derame ziba mitoonid tamasha konid .
1
salehi_yasser
۹ سال پیش
یه فیلم خیلی خوش ساخت دیالوگ هاش حوصله آدمو سر نمیبره چون اون زمان امکانات الآن نبود که ۲ ساعت پشت سر هم فیلم بگیرن دوسش دارم
0
farzinakhawan
۹ سال پیش
واقعا حیفه این فیلمو نبینی.. جزو اون فیلماییه که باید قبل از مرگ دید...
0
allenzellatan
۹ سال پیش
...Haarika ve Sözi Yok
2
mortezanasser
۹ سال پیش
یه فیلم عالی. بازی برت لنکستر دیدنی بود. چقدر باب روحیه ی قوی ای داشت. آدم رو یاد عبارت هر چه پیش آید خوش آید مینداخت. با دیدن این جور فیلم ها ارزش آزادی بیشتر به چشم میاد. کاملا آموزنده هست. در ضمن گریم بازیگرا فوق العاده بود معلوم بود خیلی رو صورتشون کار کردن. لازم نبود اینهمه زحمت بکشن به بازیگرا نفری یه عینک میدادن دیگه!
0
Hesamsadeghi55
۹ سال پیش
عالی بود ۱۰بار دیدمش
0
ali_tajar
۹ سال پیش
فیلم عالی کارگردانی عالی بازیگری عالی دیگه چی میخوایم؟
1
moayeri.mehdi
۹ سال پیش
عاشق این فیلمم. روحو آرامش میده
0
mhmahmodian
۹ سال پیش
فقط اولش نشستم که فیلمو مروری کرده باشم ولی تمام فیلمو بدون اینکه مکث کنم دیدم.چطور میشه از لوکیشن محدود(سلول) با کاراکترهای کم یک قصه انسانی و جذاب درآورد ...البته برت لنکستر رو با کرک داگلاس هم اشتباه گرفته بودم
عجب فیلمی بود این فیلم عجب فیلمی بود سک تو روح این زندگی سینما سینمای قدیم لامصب زندگی بود یه فیلم می ساختن فردا اسم نقش اول بازیگر روی اسمه همه نوزادا بود یه فیلم می ساختن همه مث مدل اون فیلم لباس می پوشیدن یه فیلم می ساختن یا رو رو تا اخر عمرش به اسم نقشش تو فیلم صدا می زدن یه فیلم می ساختن از قد تا نیم قد می نشستیم نگا می کردیم ننه بابا با بی بی همه در موردش در مراسم چای خورون زیر کرسی بحث می کردن بحقا این سینمای جدید سینما نیست بینماست آقا بی نماست
0
sajjadtnm
۹ سال پیش
فوق العادست،فوق العاده
0
sajjadtnm
۹ سال پیش
فوق العادست،فوق العاده
0
nima.htc
۹ سال پیش
فیلمی بسیار زیبا، این فیلم رو به سینما دوستان بخصوص اونایی که فیلمای کلاسیک دوست دارن پیشنهاد میکنم قطعا لذت خواهند برد
3
blueboys_reza
۱۰ سال پیش
خیلی فیلم قشنگی بود ....لذت بردم ...مسیری که شخصیت اصلی از یه آدم بئاخلاق و خودخواه به سمت یه شخص مهربان و نوع اندیش و طالب حقیقت و علم طی میکنه خیلی تاثیز گذار و جالب بود . فکر نمیکردم همین امشب بعد از دانلودش یه نفس ببینمش ...اما انگار منو با خئدش به سلولش برد و میاون پرنده هاش مگه داشت .
سیر روایی داستان خیلی خوب بود ...به نظر من یکی از قشنگترین سکانسها ، زمانی بود که از بول رانسوم (زندانبان) معذرت خواهی کرد و باهم رفیق شدن . البته حسادت مادرانه هم خیلی خوب به تصویر کشیده شده . به علاقه مندان توصیه میکنم حتما ببینن . سپاس
0
hasan1392
۱۰ سال پیش
شاهکار Lancaster یکی از بهترین نقش افرینی های تاریخ رو به معرض ظهور میزاره.تقریبا ۹۵% فیلم اختصاص داده شده به او و ما دایم فقط او رو به روی صفحه ی نمایش میبینیم او تمام طول محکومیت یک فرد ادمکش و بعدها دانشمند رو از جوانی تا پیریش به طرز باورنکردنی بازی میکنه.... یکی از نکات این فیلم موفق این بوده که قسمت اعظم صحنه ی های موجود در فیلم در یک سلول اتفاق می افته. حتما ببینیدش.
2
mohsen68
۱۰ سال پیش
شخصیت اصلی فیلم خیلی رو اعصابه،من فکر میکردم که قراره آخرای فیلم آدم بشه اما نشد!اما نشد!! یک شخصیت یک دنده،کله خر،مغرور و متکبر،احمق،بد اخلاق و بی انصاف و ...تا جایی که آدم به این نتیجه میرسه که لیاقتش همون زندانه. مادرشم از خودش احمق تره .اواخر فیلم مشخص میشه،اونجایی که حسادت خانم خانما گل میکنه!(البته معتقدم اینجاش خیلی مصنوعی از آب در اومده و ما همچین واکنشهایی را از مادرانی مثل مادر شخصیت اصلی که این همه برای پسرش زخمت میکشه خیلی کم سراغ داریم و نزدیک به محاله) به شخصه از اون دو نفر که میخواستن از زندان آلکاتراز فرار کنن خیلی خوشم اومد اونجا که یکیشون میگه زندگی به چه قیمت(یعنی زندگی در زندان با مرگ فرقی نداره) و بعد شخصیت اصلی فیلم ( جناب رابرت استراود ) هم یه جواب احمقانه بهش میده. خلاصه فیلم: جناب رابرت استراود کارهای احمقانه میکنه و مدت و شدت مجازاتشو بیشتر میکنه و بقیه باید دنبال بیفتن برای عفو و تخفیف مجازات جناب رابرت استراود به نظر من اگه فیلم شخصیت اصلی را مظلوم(کسی که حقشو ناجوانمردانه خوردن) نشون میداد میشد همزادپنداری بهتری باهاش کرد و فیلم بهتری هم میشد البته برای دیدن پرنده های استراود(مخصوصا اون گنجشکه که چقدر نازه!) هم که شده یک بار یدنش ارزش داره... یه نکته جالب هم اینکه زندان آلکاتراز تو این فیلم دقیقا همونه که در فیلم Escape From Alcatraz ۱۹۷۹ با بازی کلینت ایستوود بود. ممنون
2
mehdi.aliyari
۱۰ سال پیش
عالی
10
montazer11087
۱۰ سال پیش
۶/۵ از ۱۰ .. طرح دو خطی بازی لنکستر عالیه.. کارگردانی متوسط رو به خوب..رابطه مادر و فرزند ضعیف و غیر جزئی.. نیمه دوم فیلم از نطر ریتم و روایت گری بهتر از نیمه اول..دیالوگای اعتراضی لنکستر در اوایل فیلم به رییس زندان کمی شعاری از آب در اومد و عجولانه.. اگر کارگردانی کمی بهتر بود فیلمی درجه یک از آب در میومد اگرچه باز هم فیلم سرپا و خوبیه..
4
kamalkiani
۱۰ سال پیش
اگر در سالی که این فیلم ساخته شد نقش آفرینی گریگوری پک در کشتن مرغ مقلد نبود مطمئنا برت لنکستر برای بازی درخشان و کم نظیرش در این فیلم برای بار دوم جایزه اسکار رو دریافت می کرد منتها فضای سیاسی و دیدگاه ضد نژاد پرستانه حول و حوش این فیلم بخت و اقبال گریگوری پک رو برای دریافت جایزه اسکار بیشتر از برت لنکستر کرده بود البته این موضوع هیچ چیز از ارزشهای بازی فوق العاده گریگوری پک در اون فیلم کم نمیکنه فقط تاییدی بر این موضوع میشه که برای بردن جایزه اسکار شخص بازیگر علاوه بر بازی خوب بخت و اقبال نداشتن حریف قدر در بین نامزدها رو داشته باشه
1
peimanhatamy
۱۰ سال پیش
این فیلم شاهکاره . کتابش هم به اسم پرنده باز الکاتراز حرف نداره
1
vcorleone1990
۱۰ سال پیش
خیلی فیلم خوبیه.من که باهاش حال کردم.
7
armin_65_619
۱۰ سال پیش
فکر نمیکردم اینقدر قشنگ باشه ، واقعا ناراحت کننده و با معنی بود، واقعا فیلمای قدیمی یه چیز دیگه ست. من عاشق فیلمایی هستم که تو زندانن.
2
hassan.nazaryan
۱۱ سال پیش
فوق العاده دیدنی و تاثیر گذار..
4
araksaraz
۱۱ سال پیش
عالیه. در زمان کودکی این فیلم و دیده بودم. گل کاشتین اونم دو زبانه
5
Elia.gh1368
۱۱ سال پیش
برت لنکسترازدهه ۱۹۴۰تادهه۱۹۶۰ یکی ازبهترین بازیگران وتهیه کنندگان امریکایی بودبه نظرمن ایفای نقشش دراین فیلم نشانه توانایش درموردچنین سبکی از فیلمهای درام است برت لنگستردرکناربازیگران بزرگی مثل کرک داگلاس درفیلم هفت روز در ماه می ولی ماروین درفیلم حرفه ای هاباصدای هنرمندبزرگ عزیزکشورمان چنگیزجلیلوندکه یک جزابیت خاصی به فیلم داده جزبهترین فیلمهایش است درپایان برت لنگستریکی ازاسطورهای سینمای جهان است روحش شاد
5
khaf_pangooli
۱۱ سال پیش
فیلمی که بخاطر مرگ یه چیچینی (گنجشک) اشکتون رو در بیاره بدون شک شاهکاره.
این فیلم نه کاراکترای متعدد داره نه سیاهی لشکر, نه تعقیب و گریز و نه بزن بزن و هندی بازی, از جلوه های ویژه هم خبری نیست؛ اما...
بازیاش فوق العاده س و بازی گردانیش بی همتا.
در مورد داستانشم بهتون اطمینان خاطر میدم که نظیرش رو یا ندیدین یا انگشت شمار بودن داستانایی که بتونن باهاش رقابت کنن؛ داستانی که هر لحظه در عین سادگی و بی آلایشی یه چیزی برای گفتن داره.
حتی نقش -نسبتا- منفی رو هم دوست خواهید داشت.
با وجود اینکه ۳-۵۲ سال پیش ساخته شده از شدت خوش ساختی و جذابیتش مطمئنا تا آخرشو تماشا میکنین.
دانلود کنین, بدون تردید لذت خواهید برد.
6
رضا گنجی
۱۱ سال پیش
برت لنکستر، معروف به مردِ دندان و ماهیچه با آن قد و هیکل بزن بهادریش در این فیلم در نقش مردی است قوی، سرشار از خشونت برون گرایانه که در اثر همنشینی با پرنده ای متحول شده و به مردی درون گرایی منطقی و مستحکم تبدیل میشود.
0
khaf_pangooli
۱۱ سال پیش
فیلمی که بخاطر مرگ یه چیچینی (گنجشک) اشکتون رو در بیاره بدون شک شاهکاره.
این فیلم نه کاراکترای متعدد داره نه سیاهی لشکر, نه تعقیب و گریز و نه بزن بزن و هندی بازی, از جلوه های ویژه هم خبری نیست؛ اما...
بازیاش فوق العاده س و بازی گردانیش بی همتا.
در مورد داستانشم بهتون اطمینان خاطر میدم که نظیرش رو یا ندیدین یا انگشت شمار بودن داستانایی که بتونن باهاش رقابت کنن؛ داستانی که هر لحظه در عین سادگی و بی آلایشی یه چیزی برای گفتن داره.
حتی نقش -نسبتا- منفی رو هم دوست خواهید داشت.
با وجود اینکه ۳-۵۲ سال پیش ساخته شده از شدت خوش ساختی و جذابیتش مطمئنا تا آخرشو تماشا میکنین.
دانلود کنین, بدون تردید لذت خواهید برد.
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
بسیار زیبا.
یه فیلم دوست داشتنی....درسته سیاه و سفید بود و پر از رنگ های عشق و محبت بود
سکانس های استثنایی و دیالوگ های ماندگار
کلا فیلم هایی که تم زندان دارن جذاب میشن....حتی اگه غالب ژانرشون درام باشه
بازی Burt Lancaster واقعا هنرمندانه بود......
امتیاز من ۸
عاشق این فیلمم دوبار از تلوزیون دیدم دوباره میخوام دانلودش کنم
واقعا فوق العادس
فیلم استثنایی ای را می بینیم. پرنده باز آلکاتراز. از جان فرانکن هایمر.
فیلم ظاهراً قصه ی یک زندانی است. یک زندانی که جرم سنگینی دارد. قتلی مرتکب شده و به این دلیل زندان است. زندان بسیار طولانی. فیلم به سرعت شخصیت را به ما معرفی می کند. قبل از اینکه ما وارد زندان شویم، نویسنده ی کتاب رو به دوربین دارد به ما می گوید که چه کار می خواهد بکند. می خواهد بگوید کدام قصه را نوشته. بعد صدایش خیلی جاها می آید، یعنی Narration توسط نویسنده ی کتاب است. بعد پشتش را به ما می کند و در Background، زندان مخوف آلکاتراز (در آمریکا) را می بینیم. وارد زندان می شویم و شخصیت اوّل به ما معرفی می شود. شخصیت مهاجم، قوی، درخود و خشن که به دلیل یک چیز انسانی نرم که در او است، عشق به مادرش، عکس مادر را گذاشته در قفسه ی کوچک در سلول. به نظرم جزء معدود جاهایی از فیلم که خیلی خوب از کار در نیامده همین بحث است: عشق فرزند به مادر. من زیاد عام بودنش را نمی فهمم. باید خاص باشد. مادر خاص این آدم را فیلمساز به ما نمی دهد. و ما باید فرض کنیم و بعد هم آخر سر، از آن طرف هم نمی گوید. عشق مادر به پسرش باز عام است. تبدیلش نمی کند به عشق خاص این مادر به این پسر که زندانی است و محکومیت سنگین دارد. با این فرض جلو می رویم. به همین دلیل با نگهبانی که به مادرش بی احترامی کرده (مادری که برای ملاقات آمده و به اش نداده اند) با عصبانیت درگیر می شود و او را می کشد. یعنی دو قتل. و روشن است که حکم چه می شود.
از اینجا قصه ظاهراً آغاز می شود. یک قصه ی مثلاً در نوع زندان و مصائب زندان. این بهانه ی خوبی است برای فیلمساز که سیستم زندان های آمریکا را زیر سؤال ببرد. سیستم زندان هایی که با خرد کردن شخصیت زندانی، سعی در رام کردن او می کنند و از ضعف ها و قدرت های انسانی پاکش می کنند. تبدیل می شود به یک نیمه ربات رامی که ظاهراً الان رام است. به محض آزاد شدن، بر می گردد، پر از Complex، پر از خشونت و خشم فروخورده ای که بیرون از زندان قطعاً منفجر می شود و علیه جامعه می شود. این سیستم زندان ها در آمریکا و سیستم قضایی آمریکا، در واقع چنین موجودی را از زندانی پرورش می دهد. و فیلم، نقد آسیب شناسانه ی جدّی به این قضیه است.
این یک قسمت از اثر. قسمت دوم اثر که اسم فیلم هم از همان جا می آید، قسمت پرنده است و این زندانی خشنِ با حکم سنگین که اصلاً از او لبخند ندیده ایم و رأفت و آرامش توأم با رفتار انسانی هم ندیده ایم. بلکه یک آرامش خشمگینانه درش است. و سکوتش.
اجازه بدهید قبل از این که راجع به فیلم حرف بزنیم از تیتراژ شروع کنیم. فیلم خیلی عنوان بندی ساده و خوبی دارد. یک سری دست هست و پرنده. عکس های مختلفی از دست و پرنده است که تیتراژ می آید. عنوان بندی خیلی گویا و گرافیکی خوبی است. به سرعت با نریشنی که عرض کردم فیلم آغاز می شود و تیپ مستند گونه ی خودش را جلو می برد.
می رسیم به شخصیت اصلی فیلم که لنکستر باشد. لنکستر از لحظه ای که پرنده را در حیاط، زیر باران پیدا می کند، شخصیتش آرام آرام تغییر می کند. و این تغییر شخصیت که تبدیل به تحول شخصیت می شود، با میزانسن اندازه، بدون اعوجاج در تصویر، بدون بازی با فرم، با متانت، این تحول را ما ناظریم. به یاد بیاورید صحنه ی فوق العاده ی تخم گذاری پرنده ها را. انگار ما با یک فیلم علمی جدّی مستند طرف هستیم. لحظه به لحظه تخم باز می شود و پرنده از آن در می آید. لحظه به لحظه ما آن را تجربه می کنیم. و دوربین فیلم ساز با متانت تمام، این را ضبط می کند. نگاه، نگاه لنکستر است.
به نظرم دو تا Extreme Close-up ای که در این لحظه ها از لنکستر می گیرد، اضافی است. به ساختار اثر نمی خورد. اصلاً اثر، فیلمی نیست که Extreme Close-up (تصویر خیلی درشت) در آن معنی پیدا کند. احتیاجی هم به این تصویر نیست. Close-up لنکستر کافی است.
این تحول به چه دلیل اتفاق می افتد؟ به دلیل عشق اتفاق می افتد. عشق به یک موجود زنده. عشق به پرنده. عشق به پرنده است که تحول شخصیتی ایجاد می کند. [به دلیل] عشق به پرنده است که دیگر ما زندانی در زندان مخوف آلکاتراز آمریکایی نمی بینیم. آرام آرام با یک انسان دوست، با یک پرنده دوست، [و] با یک دانشمند طرف هستیم که به خاطر عشق، به دانش می رسد. و این کار خیلی بزرگی است که هم نویسنده و هم فیلمساز و به خصوص بازیگر موفق به انجامش می شوند. ما آرام آرام دانشمند شدن می فهمیم و دانشمند می فهمیم و آسیب شناس می فهمیم. و به درستی سیر این شخصیت را در اثر می بینیم.
بازی لنکستر با این موضوعی که عرض کردم در یک قدمی سانتی مانتالیزم [Sentimentalism] قرار دارد. یعنی اگر فیلمساز و بازیگر کوچکترین اشتباهی می کردند، فیلم به ورطه ی سانتی مانتالیزم و احساساتی گری سبک سقوط می کرد. که نکرده است. این که نکرده با کنترل درست فیلمساز، فرانکن هایمر، و بازی کنترل شده و عالی لنکستر است.
حالا فیلم را خواهید دید و از حالا آماده ی این باشید. لنکستر چنان بازی عجیبی دارد که در لحظه ای که دوباره به یک دلیلی که حق با او است خشمگین می شود، خشمش را بدل به تفکر می کند. یعنی خشم، در جا، در چشم و در صورت به تفکر تبدیل می شود. تفکر دانشی ای که برای معالجه ی پرنده های بیمار است. و ما این را در صورت می بینیم. و این بازی فوق العاده است.
می گویم به دام احساساتی گری نمی افتد. حتی لحظه ی خداحافظی با همسرش، استرلا، که او اشک می ریزد و چند قطره اشک از گوشه ی چشم و زیر بینی لنکستر هم شاهدیم اما ابداً چهره ی لنکستر تبدیل به یک چهره ی گریان و سانتی مانتال نمی شود. و فیلم را ملودراماتیک نمی کند. اینقدر کنترل روی بازی است. فکر می کنم بازی برت لنکستر در این فیلم از بهترین های تاریخ سینماست. بی اغراق. و فیلمساز به درستی در این بازی حد نگه می دارد و به ما تولد یک دانشمند و آدم درست و حسابی را اعلام می کند. آدمی که توانسته خشمش را از زندان و زندانبان، تبدیل به دانش کند. تبدیل به عشق به پرنده ها کند و تبدیل به دانش برای نجات آنها کند. این، در طول فیلم با میزانسن های درست و اندازه کاملا به نتیجه می رسد.
برای اوّلین مرتبه، لنکستر مواجه می شود با صحنه ای که حالا آدم بودنش باید بیرون بیاید. از آن قلدری و تهاجم و خشونت کاسته شود و جنبه و ارتباط انسانی، که تا حالا نداشته، رخ دهد. لحظه ای که از نگهبان مخصوصش که جلوی در سلول مرتب نگهبانی می دهد و بچه ی خوبی است، یک سبد چوبی می خواهد که زیر اوست. اینکه آن سبد را بده به من. می گوید پول و سیگار می دهم. او می گوید نمی دهم. و شروع می کند به حرف زدن. حرف زدن نگهبان فوق العاده خوب و انسانی است. ما، در جا، یادمان می رود که این نگهبان است و لنکستر ظاهراً زندانی و قربانی. به نظر می رسد هر دو قربانی اند. و هر دو انسانند. هم قصه نویس و فیلمنامه نویس و هم فیلمساز قادر اند که این وجه انسانی نگهبان را برای ما بروز بدهند بدون اینکه ما سیستم زندان ها را فراموش کنیم. یعنی در بروز این مسأله ی خوب به دام اومانیزم [Humanism] نمی افتد. برای اوّلین مرتبه لنکستر خشن معذرت خواهی می کند. با بازی درخشان لنکستر. چنان معذرت خواهی نرمی می کند که به این شخصیت می خورد. و از اینجا در واقع تحول جلو می رود و آغاز می شود و عمیق می شود.
سریع بگویم. بیاییم سر صحنه ی خداحافظی با این نگهبان. خداحافظی، کوتاه، ساده و فوق العاده انسانی [است]. یک نمای درشت از نگهبان داریم که قطره ای از اشک در چشمش است و یک نمای Medium. درست است. باید از لنکستر Medium بگیرد. نباید Close بگیرد. چون این نوع آدم است. آدم Close نیست. آدم Medium است. یک نمای Medium از او که به شدّت انسانی دارد خداحافظی می کند. ولی دوربین خیلی جلو نمی رود؛ حد نگه می دارد. این، شعور فیلمساز است. صحنه ی خداحافظی با نگهبان یادمان می ماند.
دو تا صحنه ی خداحافظی دیگر هم داریم. صحنه ی خداحافظی با مادر که همراه با واژگونی بخشی از وجود این آدم است. عشقی که از اوّل به مادر دارد تا اینجا. متوجه می شویم یک مادر، با آن همه علاقه چطور می شود حسادت مادرانه اش تبدیلش کند به یک آدم بد و علیه بچه اش. و این، به سرعت به آگاهی تبدیل می شود. در بازی درست لنکستر. متوجه می شود مادر در چه وضعی است. و طردش می کند. صحنه ی آتش زدن عکسش درست بعد از خداحافظی با مادر است. خیلی هم سخت هست. و با عکس پوتینش که روی عکس سوخته ی مادر روی زمین می گذارد. بدون اینکه در آن، خشم اوّلیه ی بد لنکستر باشد. الان دیگر چیزی نیست.
صحنه ی خداحافظی با استرلا را هم ببینید، یادتان بماند. صحنه ی فوق العاده ای است. تنها جایی است که گفتم لنکستر اشک می ریزد اما نه اشکی که فیلم را ملودرام کند و سانتی مانتال کند. اشکی که با قدرت در چهره و صلابتش، اثر گذار است. و Cut هایی که از این به آن می شود. و دست هایی که در آخر دو سمت شیشه روی هم قرار می گیرد. خیلی کارگردانی درستی در صحنه وجود دارد. فکر می کنم گریم لنکستر هم گریم خیلی معقول و درستی است که لحظه به لحظه پیر شدنش را می بینیم. غیر از آخر که یک مرتبه این میزان پیری دفعی است.
صحنه ی پر دادن گنجشکی را که تربیت کرده و به اش پرواز یاد داده است و حالا می خواهد برود. آنقدر صحنه خوب است. آنقدر خوب و اندازه است که باز رقت انگیز و اشک انگیز نمی شود. گنجشک را می فرستد برای آزاد شدن، گنجشک می رود و . . . بر می گردد. برگشتن هم خیلی خوب است. فیلم پر از این صحنه های درست انسانی است و یک بازی کاملاً بی نظیر. با هم پرنده باز آلکاتراز را ببینیم. از آن لذت می برید.
مسعود فراستی
yeki az behtarin naghsh afarinihaye setareye jazabe cinamaye classic yani aghaye lancester ro dar in derame ziba mitoonid tamasha konid .
یه فیلم خیلی خوش ساخت
دیالوگ هاش حوصله آدمو سر نمیبره چون اون زمان امکانات الآن نبود که ۲ ساعت پشت سر هم فیلم بگیرن
دوسش دارم
واقعا حیفه این فیلمو نبینی.. جزو اون فیلماییه که باید قبل از مرگ دید...
...Haarika ve Sözi Yok
یه فیلم عالی. بازی برت لنکستر دیدنی بود. چقدر باب روحیه ی قوی ای داشت. آدم رو یاد عبارت هر چه پیش آید خوش آید مینداخت. با دیدن این جور فیلم ها ارزش آزادی بیشتر به چشم میاد. کاملا آموزنده هست. در ضمن گریم بازیگرا فوق العاده بود معلوم بود خیلی رو صورتشون کار کردن. لازم نبود اینهمه زحمت بکشن به بازیگرا نفری یه عینک میدادن دیگه!
عالی بود ۱۰بار دیدمش
فیلم عالی
کارگردانی عالی
بازیگری عالی
دیگه چی میخوایم؟
عاشق این فیلمم. روحو آرامش میده
فقط اولش نشستم که فیلمو مروری کرده باشم ولی تمام فیلمو بدون اینکه مکث کنم دیدم.چطور میشه از لوکیشن محدود(سلول) با کاراکترهای کم یک قصه انسانی و جذاب درآورد ...البته برت لنکستر رو با کرک داگلاس هم اشتباه گرفته بودم
Burt Lancaster چقد نگاهش شبیه نگاه پول نیومنه .....
سلام . maze runner ۲ اومدا کیفیت webdl
عجب فیلمی بود این فیلم عجب فیلمی بود
سک تو روح این زندگی سینما سینمای قدیم
لامصب زندگی بود
یه فیلم می ساختن فردا اسم نقش اول بازیگر روی اسمه همه نوزادا بود
یه فیلم می ساختن همه مث مدل اون فیلم لباس می پوشیدن
یه فیلم می ساختن یا رو رو تا اخر عمرش به اسم نقشش تو فیلم صدا می زدن
یه فیلم می ساختن از قد تا نیم قد می نشستیم نگا می کردیم ننه بابا با بی بی همه در موردش در مراسم چای خورون زیر کرسی بحث می کردن
بحقا این سینمای جدید سینما نیست
بینماست آقا بی نماست
فوق العادست،فوق العاده
فوق العادست،فوق العاده
فیلمی بسیار زیبا، این فیلم رو به سینما دوستان بخصوص اونایی که فیلمای کلاسیک دوست دارن پیشنهاد میکنم
قطعا لذت خواهند برد
خیلی فیلم قشنگی بود ....لذت بردم ...مسیری که شخصیت اصلی از یه آدم بئاخلاق و خودخواه به سمت یه شخص مهربان و نوع اندیش و طالب حقیقت و علم طی میکنه خیلی تاثیز گذار و جالب بود .
فکر نمیکردم همین امشب بعد از دانلودش یه نفس ببینمش ...اما انگار منو با خئدش به سلولش برد و میاون پرنده هاش مگه داشت .
سیر روایی داستان خیلی خوب بود ...به نظر من یکی از قشنگترین سکانسها ، زمانی بود که از بول رانسوم (زندانبان) معذرت خواهی کرد و باهم رفیق شدن .
البته حسادت مادرانه هم خیلی خوب به تصویر کشیده شده .
به علاقه مندان توصیه میکنم حتما ببینن .
سپاس
شاهکار
Lancaster یکی از بهترین نقش افرینی های تاریخ رو به معرض ظهور میزاره.تقریبا ۹۵% فیلم اختصاص داده شده به او
و ما دایم فقط او رو به روی صفحه ی نمایش میبینیم
او تمام طول محکومیت یک فرد ادمکش و بعدها دانشمند رو از جوانی تا پیریش به طرز باورنکردنی بازی میکنه....
یکی از نکات این فیلم موفق این بوده که قسمت اعظم صحنه ی های موجود در فیلم در یک سلول اتفاق می افته.
حتما ببینیدش.
شخصیت اصلی فیلم خیلی رو اعصابه،من فکر میکردم که قراره آخرای فیلم آدم بشه اما نشد!اما نشد!! یک شخصیت یک دنده،کله خر،مغرور و متکبر،احمق،بد اخلاق و بی انصاف و ...تا جایی که آدم به این نتیجه میرسه که لیاقتش همون زندانه.
مادرشم از خودش احمق تره .اواخر فیلم مشخص میشه،اونجایی که حسادت خانم خانما گل میکنه!(البته معتقدم اینجاش خیلی مصنوعی از آب در اومده و ما همچین واکنشهایی را از مادرانی مثل مادر شخصیت اصلی که این همه برای پسرش زخمت میکشه خیلی کم سراغ داریم و نزدیک به محاله)
به شخصه از اون دو نفر که میخواستن از زندان آلکاتراز فرار کنن خیلی خوشم اومد اونجا که یکیشون میگه زندگی به چه قیمت(یعنی زندگی در زندان با مرگ فرقی نداره) و بعد شخصیت اصلی فیلم ( جناب رابرت استراود ) هم یه جواب احمقانه بهش میده.
خلاصه فیلم: جناب رابرت استراود کارهای احمقانه میکنه و مدت و شدت مجازاتشو بیشتر میکنه و بقیه باید دنبال بیفتن برای عفو و تخفیف مجازات جناب رابرت استراود
به نظر من اگه فیلم شخصیت اصلی را مظلوم(کسی که حقشو ناجوانمردانه خوردن) نشون میداد میشد همزادپنداری بهتری باهاش کرد و فیلم بهتری هم میشد
البته برای دیدن پرنده های استراود(مخصوصا اون گنجشکه که چقدر نازه!) هم که شده یک بار یدنش ارزش داره...
یه نکته جالب هم اینکه زندان آلکاتراز تو این فیلم دقیقا همونه که در فیلم Escape From Alcatraz ۱۹۷۹ با بازی کلینت ایستوود بود.
ممنون
عالی
۶/۵ از ۱۰ .. طرح دو خطی بازی لنکستر عالیه.. کارگردانی متوسط رو به خوب..رابطه مادر و فرزند ضعیف و غیر جزئی..
نیمه دوم فیلم از نطر ریتم و روایت گری بهتر از نیمه اول..دیالوگای اعتراضی لنکستر در اوایل فیلم به رییس زندان کمی شعاری از آب در اومد و عجولانه..
اگر کارگردانی کمی بهتر بود فیلمی درجه یک از آب در میومد اگرچه باز هم فیلم سرپا و خوبیه..
اگر در سالی که این فیلم ساخته شد نقش آفرینی گریگوری پک در کشتن مرغ مقلد نبود مطمئنا برت لنکستر برای بازی درخشان و کم نظیرش در این فیلم برای بار دوم جایزه اسکار رو دریافت می کرد منتها فضای سیاسی و دیدگاه ضد نژاد پرستانه حول و حوش این فیلم بخت و اقبال گریگوری پک رو برای دریافت جایزه اسکار بیشتر از برت لنکستر کرده بود البته این موضوع هیچ چیز از ارزشهای بازی فوق العاده گریگوری پک در اون فیلم کم نمیکنه فقط تاییدی بر این موضوع میشه که برای بردن جایزه اسکار شخص بازیگر علاوه بر بازی خوب بخت و اقبال نداشتن حریف قدر در بین نامزدها رو داشته باشه
این فیلم شاهکاره . کتابش هم به اسم پرنده باز الکاتراز حرف نداره
خیلی فیلم خوبیه.من که باهاش حال کردم.
فکر نمیکردم اینقدر قشنگ باشه ، واقعا ناراحت کننده و با معنی بود، واقعا فیلمای قدیمی یه چیز دیگه ست. من عاشق فیلمایی هستم که تو زندانن.
فوق العاده دیدنی و تاثیر گذار..
عالیه. در زمان کودکی این فیلم و دیده بودم. گل کاشتین اونم دو زبانه
برت لنکسترازدهه ۱۹۴۰تادهه۱۹۶۰ یکی ازبهترین بازیگران وتهیه کنندگان امریکایی بودبه نظرمن ایفای نقشش دراین فیلم نشانه توانایش درموردچنین سبکی از فیلمهای درام است برت لنگستردرکناربازیگران بزرگی مثل کرک داگلاس درفیلم هفت روز در ماه می ولی ماروین درفیلم حرفه ای هاباصدای هنرمندبزرگ عزیزکشورمان چنگیزجلیلوندکه یک جزابیت خاصی به فیلم داده جزبهترین فیلمهایش است درپایان برت لنگستریکی ازاسطورهای سینمای جهان است روحش شاد
فیلمی که بخاطر مرگ یه چیچینی (گنجشک) اشکتون رو در بیاره بدون شک شاهکاره.
این فیلم نه کاراکترای متعدد داره نه سیاهی لشکر, نه تعقیب و گریز و نه بزن بزن و هندی بازی, از جلوه های ویژه هم خبری نیست؛ اما...
بازیاش فوق العاده س و بازی گردانیش بی همتا.
در مورد داستانشم بهتون اطمینان خاطر میدم که نظیرش رو یا ندیدین یا انگشت شمار بودن داستانایی که بتونن باهاش رقابت کنن؛ داستانی که هر لحظه در عین سادگی و بی آلایشی یه چیزی برای گفتن داره.
حتی نقش -نسبتا- منفی رو هم دوست خواهید داشت.
با وجود اینکه ۳-۵۲ سال پیش ساخته شده از شدت خوش ساختی و جذابیتش مطمئنا تا آخرشو تماشا میکنین.
دانلود کنین, بدون تردید لذت خواهید برد.
برت لنکستر، معروف به مردِ دندان و ماهیچه با آن قد و هیکل بزن بهادریش در این فیلم در نقش مردی است قوی، سرشار از خشونت برون گرایانه که در اثر همنشینی با پرنده ای متحول شده و به مردی درون گرایی منطقی و مستحکم تبدیل میشود.
فیلمی که بخاطر مرگ یه چیچینی (گنجشک) اشکتون رو در بیاره بدون شک شاهکاره.
این فیلم نه کاراکترای متعدد داره نه سیاهی لشکر, نه تعقیب و گریز و نه بزن بزن و هندی بازی, از جلوه های ویژه هم خبری نیست؛ اما...
بازیاش فوق العاده س و بازی گردانیش بی همتا.
در مورد داستانشم بهتون اطمینان خاطر میدم که نظیرش رو یا ندیدین یا انگشت شمار بودن داستانایی که بتونن باهاش رقابت کنن؛ داستانی که هر لحظه در عین سادگی و بی آلایشی یه چیزی برای گفتن داره.
حتی نقش -نسبتا- منفی رو هم دوست خواهید داشت.
با وجود اینکه ۳-۵۲ سال پیش ساخته شده از شدت خوش ساختی و جذابیتش مطمئنا تا آخرشو تماشا میکنین.
دانلود کنین, بدون تردید لذت خواهید برد.