زندگی شیرین تقریبا در دوران اوج مدرنیست در سینما ساخته شد. در دورانی که آنتونیونی با ساخت ماجرا سه گانه اش را کلید زده بود و برگمان همچون در یک آیینه را جلوی دوربین برده بود. در حقیقت سالهای اولیه و میانی دهه ۱۹۶۰ دوران اوج سینمای هنری اروپا یا همان سینمای مدرن بود که این سه کارگردان بزرگ سردمدارانش بودند. بنابراین طبیعی است که زندگی شیرین دارای تمامی عناصری باشد که از سینمای مدرن سراغ داریم.
فیلم با نمایی بسیار دور از هلیکوپتری آغاز می شود که مجسمه ایی مذهبی را حمل می کند. این هلیکوپتر از فراز شهر رم عبور می کند و نمایی عمومی از آن به دست می دهد: محله های فقیر نشین و کودکانی که در خیابان بازی می کنند، کارگرانی که برایش دست تکان می دهند و زنانی از طبقه مرفه که در استخرهای واقع در پشت بام خانه هایشان مشغول گرفتن حمام آفتاب هستند. فلینی روم را همانند یک جنگل آرام و دوست داشتنی که هرکس می تواند خود را در آن مخفی کند. نشان می دهد. در همین سکانس با مارچلو آشنا می شویم که از داخل هلیکوپتر برای زنان پولدار دست تکان می دهد و بوسه حواله اشان می کند. در اینجا هم مانند سایر فیلمهای مدرن، تمرکز بر شخصیت اصلی است و داستان چندان اهمیتی ندارد. حتی شاید بتوان احتیاط را کنار گذاشت و ادعا کرد زندگی شیرین اساسا داستانی برای بازگو کردن ندارد. یافتن درام یا بطن دراماتیک مشخصی که ساختار فیلمنامه بر اساس آن بنا شده باشد عملا غیر ممکن می نماید. روایت کاملا اپیزودیک بوده و بر اساس عمل و عکس العملهای شخصیت اصلی بنا نهاده شده است. حس غم بار و افسرده حال فیلم درست نقطهٔ مقابل شادی و نشاط و تفریح و عیش و نوشی است که در لحظه لحظهٔ فیلم برقرار است. نوستالژی ویژه و منحصر به فرد فیلمساز به شکل حیرت انگیزی درست وقتی سر برمی دارد که اصلاً انتظارش را نداریم؛ مثلاً با نوای حزین ترومپت نوازندهٔ کافه چاچا وسط خوش گذرانی پدر خوش مشرب مارچلو که درخشان ترین جلوه از مردهای شهرستانی تیپیک فلینی است. این که فلینی اغلب چطور موفق می شود به صحنه های شلوغ یک مهمانی ظاهراً مفرح و پرسروصدا و مهمان های خوش گذران و از همه جا بی خبرش رنگی از اندوه و حسرت بزند، برای همیشه از رازهای سر به مهر تاریخ سینما خواهد ماند. این احساسات متناقض از یک نظر می تواند جلوهٔ بیرونی و قابل لمس تناقضی باشد که وجود مارچلو را فرا گرفته؛ تقابل میان میل و اشتیاق او به کار جدی و عشق به ادبیات و هنر والا با کسب و کارش در نازل ترین شکل روزنامه نگاری و نوشتن دربارهٔ رسوائی های اخلاقی و جنجال های اجتماعی عوامانه. فلینی اجازه می دهد با این تناقض اساسی همراه شویم و هر کدام مان به فراخور، معادلش را در زندگی پیدا کنیم. بعد به ظاهر آن روی سکه را در قالب شخصیت استاینر ـ دوست و مراد و الگوی مارچلو ـ نشان می دهد و می گذارد مثل مارچلو این طور فکر کنیم که راه گریز از این مخمصه و تناقض را پیدا کرده ایم. آن وقت چند سکانس بعد جسد استاینر را نشان می دهد که اول کلک دوتا بچهٔ دلبندش را کنده و بعد یک گلوله هم به مغز خودش زده. این اوج بدبینی فلینی نسبت به روشنفکری آن روزهاست که تصنع و جعلی بودنش مثل همهٔ صداهای مختلف طبیعت است که استاینر ضبط شان کرده بود و به آنها گوش می داد. همین اشارهٔ تند و تیز است که مارچلو را از دل مهمانی روشنفکرانه و آرام و محترم خانهٔ استاینر به ضیافت مضحک و شلوغ و دیوانه وار آخر فیلم می کشاند. جائی که دیگر ظاهراً امیدی در کار نیست؛ نه برای ما و نه ژورنالیست خال طور و نازلی که دلش می خواست ادیب و نویسنده ای جدی و هنرمند باشد. اما مطمئنیم که فلینی فیلمش را این طور قطعی و با صراحت تمام نمی کند؛ با مارچلو و مهمان های دیگر لب ساحل می رویم تا ماهی بزرگ عجیبی را ببینیم که در تور افتاده. چند قدم آن طرف تر پائولا تنها نماد پاکی و سادگی فیلم می خواهد با مارچلو حرف بزند و موفق نمی شود. فیلم مهمان های مست و خواب آلود را رها می کند و چهرهٔ معصوم دخترکی را در قاب می گیرد که به دوربین لبخند می زند؛ خود فلینی هم جائی به صراحت دربارهٔ زندگی شیرین گفته که ”غرضم از عنوان فیلم مخصوصاً این بود که زندگی به رغم هر چیز، شیرینی خاص خود را دارد؛ شیرینی ژرف و انکارناپذیرش را.“ فلینی در زندگی شیرین به دنبال نمایش تنهایی است. مارچلو با وجود آشنایی با افراد گوناگون و داشتن دوستان بسیار، کاملا تنها است یا حداقل احساس تنهایی می کند. از این بدتر حس سردرگمی و سرگردانی است که در تمام فیلم دچار آن است. اِما (دوست دخترش) را با دست پس می زند و با پا پیش می کشد! مدام درپی ایجاد رابطه با زنان دیگر (مادالنا، سیلویا و.) است. اما هیچکدام از این رابطه ها او را از این سرگردانی خلاص نمی کند. در این میان زندگی شیرین خانوادگی اشتاینر را تحسین می کند اما اشتاینر با گفتن این جمله که یک زندگی پر از آرزو و هوس خیلی بهتر از زندگی ای است که با قوانین اجتماعی محدود شده باشد. مارچلو را سرخورده می کند. برخی صحنه های فیلم گاهی موقعیتهای کمیک یا حتی مضحکی را تداعی می کنند: آنجا که مارچلو می خواهد به سیلویا اظهار عشق کند اما ناگهان صدای زوزه سگی توجه سیلویای رومانتیک را به خود جلب می کند. یا آنجا که مارچلو نیمه شب باید در خیابانهای رم به دنبال مقداری شیر برای بچه گربه سیلویا باشد! یا جایی که مارچلو به مادالنا اظهار عشق می کند اما او درست همان موقع در آغوش مرد دیگری است! آیا این می تواند نشان دهنده اعتراض و بی اعتمادی فلینی به زندگی مدرن و جایگاه عشق و احساسات عاشقانه در آن باشد؟ کنایه های فلینی به زندگی مدرن گاهی شکل بسیار تلخ و گزنده ایی می یابد و در لانگ شاتی بسیار زیبا اِما را که در تاریکی شب، تنها در وسط جاده ایی ایستاده نشان می دهد : تنهایی انسان معاصر در عصر ماشینها. فلینی همچنین صراحتا به انتقاد از خرافه پرستی و تجاری کردن اعتقادات می پردازد. آنجا که مردم به قصد شفا یافتن و متبرک شدن به دیدار دو کودک خردسالی می روند که ادعا می کنند حضرت مریم را دیده اند (اپیزود شماره ۶). در اینجا صحنه ایی بسیار زیبا وجود دارد: وقتی که در هیاهوی هجوم مردم برای دیدار با این دو کودک اِما (دوست دختر مارچلو) که به گفته خودش برای کنجکاوی و نه از روی اعتقاد برای دیدن این نمایش آمده است در اوج تنهایی و استیصال به درگاه خدا دعا می کند که مارچلو دوستش داشته باشد. گویی فلینی معنویت را به عنوان آخرین راه نجات انسان درمانده معاصر عرضه می کند اما در عین حال از تجاری کردن احساسات معنوی و خرافه گرایی هم انتقاد می نماید. این یک مقایسه زیباست: آیا درخواست اِما از خداوند در لحظات تنهایی با ارزش تر و زیباتر از تمام آن هیاهویی که حول و حوش آن دو کودک برپا شده نیست؟ در میان تمام افراد ثروتمند، کسالت آور، مضحک و تکراری که دور و بر مارچلو را گرفته اند بدون شک یک شخصیت متفاوت وجود دارد : پائولا، دختری ساده و شهرستانی اهل پروجا که در رستورانی در حومه رم کار می کند. او تنها کسی است که امید به ارتباط با دنیایی متفاوت را در دل مارچلو زنده می کند. پائولا بر خلاف تمام شخصیتهایی که در فیلم می بینیم، احساسات واقعی دارد نه تصنعی. صداقت و احساس متفاوت او در این دیالوگ مشخص می شود: روز یک شنبه یه ماشین با پلاک پروجا دیدم، اونقدر دلم گرفت که نزدیک بود گریه کنم. مارچلو در جایی به سیلویا می گوید: همه ما داریم اشتباه می کنیم. اما به نظر می رسد که پائولا تنها کسی است که اشتباه نمیکند. مارچلو در طول فیلم دوبار با پائولا روبه رو می شود. یکبار در میانه فیلم (اپیزود ۸) و یکبار در انتهای فیلم (اپیزود ۱۶) که این خود می تواند نشانی از ساختار متقارن فیلمنامه باشد. در سکانس پایانی فیلم که به نظرم بهترین قسمت فیلم هم هست، مارچلو بار دیگر با پائولا روبه رو می شود. اما این بار بین آنها رودخانه ایی واقع شده که به طرزی نمادین آنها را از هم جدا می کند. پائولا پر هیجان و با ایما و اشاره سعی می کند دیدار گذشته اشان را به یاد مارچلو بیاورد اما مارچلو چیزی به یاد نمی آورد.هیچ چیز. امکان نزدیک شدن این دو به هم نیز وجود ندارد. گویی مارچلو به دنیایی متفاوت تعلق دارد که حرف پائولا – نمادی از مردم عادی - را نمی فهمد. مارچلو به راه خود می رود و پائولا دور شدن اورا نظاره می کند. اینجاست که یاد عنوان فیلم می افتیم و از خود می پرسیم : به راستی زندگی کدام شیرین تر است؟ مارچلو یا پائولا؟
۱۰/۱۰
0
azadeh.mohamad11
۸ سال پیش
سينماي استاد فليني سينماي تفريط و افراطه.اين فيلم قلقليي در بيننده ايجاد ميكنه كه با تموم شدن فيلم هم بيننده رو ول نميكنه .هيچ كارگردانينميتونه به اين خوبي از بازيگراش استفاده كنه همه چيز در اين فيلم عالي بود و هر چيز در جاي خودش به كار گرفته شده بود انتخاب بازيگرا كاملا هوشمندانه بود فيلم نامه بي نظير بود هيچ كس به اين خوبي زندگي شيرين را نقد نميكند .تا قبل از ديدن اين فيلم دزدان دوچرخه رو بهترين فيلم عمرم ميدونستم(البته همچنان يكي از بهترين فيلم هايي كه تو عمرم ديدم دزدان دوچرخه است) اما الان اين فيلمو بهترين فيلم عمرم ميدونم
1
moinipooya
۸ سال پیش
شاهكار شاهكار ها ،بهترين بهترين ها
1
moinipooya
۸ سال پیش
ديدن اين فيلم لحظات بسيار شيريني فراهم ميكند
0
m.soleimani9573
۸ سال پیش
زندگی شیرین یعنی همراهی با فلینی .. یعنی رها کردن خویش در دستان این بزرگمرد .. یعنی سپردن تمام هستی خود، اعم از فکر و احساس و اندیشه به بال های عظیم فلینی برای پروازی ابدی.. تکرار ناشدنی و ریشه دوانیده در تاریخ سینما هنر هفتم به خود ببالد از در اختیار داشتن این عجوبه ...
2
stingsteveborden8
۸ سال پیش
زندگی شیرین La Dolce Vita ۱۰/۱۰ فیلم جاودانه ای از فلینی که به قول اسکورسیزی سینما به قبل و بعد از آن تقسیم میشود. شاعر: استاینر میگفت شما دو عشق دارید و نمی توانید بین شان دست به انتخاب بزنید. ژورنالیسم و ادبیات. مراقب اسارت باشید. مثل من آزاد و در دسترس بمانید. هیچ وقت ازدواج نکنید. هیچ وقت انتخاب نکنید. این فیلم گویای زندگی آشفته ی مارچلو است. مساله اصیل بودن انسان به طوری هایدگر و سارتر بیان میکنند به وضوح از این فیلم قابل برداشت و تامل فراوان است. مارچلو نمی تواند روایت بزرگتر و بنیادی تری را در زندگی اش در نظر بگیردو از یک ماجراجویی به سراغ دیگری می رود. مخفی کردن و مخفی شدن از عناصر کلیدی شخصیت اوست. برای خود بهانه می تراشد تا ذهن خود را از زیاد فکر کردن درباره واقعیت منحرف سازد. او در راه مبدل شدن به کسی که میخواست باشد(نویسنده) شکست خورده است(ژورنالیست شده است). با مادالنای ثروتمند دمخور میشود زیرا یکدیگر را می فهمند هر دو نیاز به حواس پرتی دارند! و از مخاطب هایشان(روسپی) به مانند ابزار با بی تفاوتی و سودجویی استفاده میکنند. دوست دختر غمگین مارچلو اِما من را کاملا یاد GF نیکلسون در فیلم Five Easy Pieces می اندازد. او عاشق مارچلو است و به خاطر او اقدام به خودکشی میکند اما اصلا با او سازگار نیست و مارچلو این را می داند اما باز با او می ماند چون نمی تواند عزم خود را برای جدایی از او جزم کند با اینکه در هر فرصتی به او خیانت میکند. استاینر که نویسنده ای سرشناس و ثروتمند با دو فرزند و دوستانی خوب است تنها دلخوشی و الگو برای مارچلو است. وقتی مارچلو از او میخواهد که اجازه دهد بیشتر به خانه اش بیاید تا بهتر شود استاینر به او میگوید: باور کن زندگی ای فلاکت بار تر بهتر است از اینکه زندگی ات توسط جامعه ای سازمان یافته محافظت شود جامعه ای که همه چیز در آن حساب شده و کامل است. هایدگر میگوید زمانی اصیل هستی که زندگی ات را خودت بسازی نه اینکه آن ها باورهایت را برایت تعریف کنند. اصالت مارچلو در این است که چهره ای ادبی باشد اما در بند جامعه ژورنالیست شده است. استاینر چندی بعد خودکشی میکند و دو فرزندش را نیز میکشد! مارچلو در راه کسب اصالت خود شکست میخورد هرچند سراپا ناموفق نیست. این فیلم آراء سارتر درباره اهمیت صداقت و عمل در راه یافتن معنای اصیل را تقویت میکند. این فیلم شکنندگی فرد و تاثیر فشارهای اجتماعی را در ممکن شدن اصالت نشان میدهد همانطور که فیلم های آنتونیونی محدودیت های اختیاری را نشان میدهد. دو رکن رکین فلسفه سارتر بدین قرارند: ۱. اجتناب از خودفریبی درباره امکانات و عواقب انتخاب هایمان ۲. در پیش گرفتن زندگی ای استوار برعمل که هویتی که آن را پرمعنا میدانید در اعمال شما تحقق می یابد و نه صرفا در آن چیزی که می اندیشید. ما میبینیم که مارچلو در هر دو مورد برای اصیل بودن تلاش می ورزد. برخلاف شخصیت های پیرامونش او اجازه نمیدهد که به هیئت نقش های شیء وار شده ای درآید که جایگاه و منزلت اجتماعی تعیینشان میکند. اما رفته رفته مارچلو تنهاتر شده و از هم می پاشد. باید حرف سارتر را پذیرفت وقتی که به اصرار میگوید آدم ها باید زندگی شان را در چارچوب کارهایی که انجام داده اند تعریف کنند. در قالب فعالیت هایی که صورت داده اند. اگر اصالت صرفا به معنی خودفریبی باشد آن گاه لابد مارچلو باید در پایان فیلم آدم اصیلی باشد اما از سرگذراندن زندگی به شکلی که از آن متنفرید حتی اگر این کار را بدون دروغ گفتن به خود انجام دهید مسلما اصیل نیست. مارچلو در تحقق بخشیدن به اهدافی که در سر دارد شکست خورده است. در واقع این نمونه ای عالی از انگاره ی یاس در نزد سارتر است: فهمیدن اینکه هیچ چیزی جز آنچه انجام میدهد آنچه را هست تصدیق نمیکند، و اینکه او در راه رسیدن به زندگی ای که زمانی خواستار آن بود شکست خورده است. صرفا داشتن آرزو به زندگی آدمی معنا نمی بخشد تنها تحقق آن آرزو هاست که می تواند موجب رضایت شود! بنا به توضیح سارتر، بودن با دیگران در تضمین یک زندگی پرمعنا بخش مهمی است. چرا که دیگران میتوانند اعمال ما را ببینند و درکی انضمامی از آن داشته باشند. بر همین قیاس چه بسا بسیاری از ما با نگاه به دوره ای در گذشته زندگی خود یا زندگی آشنایانمان دریابیم که کامیابی یا شکست ما در پافشاری برای چیزی دشوار اما پرمعنا متاثر از حمایت یا فقدان حمایت خانوادده یا دوستانمان بوده است. آدم ها غالبا برای پیشرفت به حمایت نیاز دارند. و پامرلو میگوید که این درک و فهمی است که از تعبیر سارتر فراتر است.
2
parsa.allein
۸ سال پیش
اگر فیلم های فلینی رو به ترتیب سال ساخت ببینید زندگی شیرین به شدت غافلگیرتون میکنه دقیقا از اینجا به بعد هست که فلینی سبکش فیلمسازیش رو تغییر میده و خودش رو کاملا از بقیه جدا میکنه البته فیلم هایی مثل شب های کابیریا و جاده که قبل از زندگی شیرین ساخته شدن هم فوق العادن ولی این فیلم به همراه هشت و نیم به معنای واقعی کلمه شاهکار های فدریکو فلینی هستن دیدنشون برای هر سینما دوستی از واجباته اگه از زندگی شیرین و هشت و نیم لذت نبردین بدونین که اشکال از این فیلم ها نیست :))
2
SajjadMansouri
۸ سال پیش
واقعا از خودم نا امید شدم بعد از ۷ سال فیلم دیدن و بعد از دیدن بیش از ۸۰۰ تا فیلم نتونستم این فیلم رو اونجورکه باید بفهمم
2
amirhossein6055
۸ سال پیش
زندگی شیرین شیرین ترین شاهکار فلینی کبیر تنها با دیدن صحنه آغازین و پایانی این فیلم می توان به نبوغ فلینی پی برد، از مجسمه مسیح تا هیولای زشت...
به قول یکی از دوستان: این فیلم یک استریپ تیز بدیع و به یاد ماندنی بود در سینمای ایتالیا و جهان (این جمله رو اونایی که تا اخر فیلم رو ببینن و به دیالوگ هاش دقت کنن میفهمن منظورش چیه)
2
kimina_9885
۸ سال پیش
امشب دیدمش.فرم ضد قصه بودنش بماند که برای خودش یک انقلابی در سینما بود ولی من هنوز در محتوا و مفهوم فیلم موندم و دارم بهشون فکر میکنم و بر روح فلینی بزرگ درود میفرستم.درود
2
alirezajavid84
۹ سال پیش
این اثر ارزشمند بی شک بهترین فیلم فدریکو فلینی است افتتاحیه و پایان فیلم از برترین ها در نوع خود است فیلمی اجتماعی که نهایت پوچی رو به زیبایی برای مخاطب به تصویر میکشد و دیدگاه بدبینانه فلینی رو به شهرش رم نشان میدهد شاید اگر ساختار فیلم اپیزودیک نبود بدون نقطه ضعف باقی میماند اما از نظر من حقیر این کار فلینی هم دلایل مشخصی داشت کمتر کسی میماند که بعد از پایان فیلم از خود نپرسد:آیا زندگی شیرین است؟؟؟؟ نمره من :۹.۵ از ۱۰ در زندگی شیرین موجودات بینوایی که آنتونیونی در زندگی اجباریشان آنها را به حال خود رها کرده اند-در تنهایی و پوچی-برای شرکت در وازدگی و انزجار فلینی از زندگی شیرین مدرنیستی گرد هم می ایند تا تدارک یک تصویر دانته ای از دنیای مدرن را بدهندکه به جای زاویه پایین از بالا به آن نگاه میشود.زندگی شیرین مطالعه ای در انحطاط انسان مدرن است و انتقادات تند اجتماعی فلینی و مرز های فانتزی محض اوست.فلینی فساد بی عدالتیو انحطاط اجتماعی را به شکل فانتزی گونه دراماتیزه می کند.او بازیگران و دکور را با مهارت بکار میگرید تا به شکل تصویری بشریت پریشان رویاها و واقعیت آن را که در اعماق وجود خود حس میکند هماهنگی ببخشیدکارناوال فلینی تالیف مسعود فراستی
0
siavashdragon
۹ سال پیش
کمدی بود این ؟؟؟؟
1
aidin dadvar
۹ سال پیش
VAY MORDAM TA IN TAMOOM SHOD
3
hassan khakpour
۹ سال پیش
فدریکو فلینی درمورد زندگی شیرین می گوید: این فیلمی‌ست که در نهایت، بر پوست دنیای بیمار، حرارت سنج می‌گذارد. جهانی که به وضوح تب دارد. اما تبی که در آغاز و پایان، یکسان است، هیچ چیزی دگرگون نمی‌شود و زندگی شیرین ادامه دارد.
45
djmilad35
۹ سال پیش
شیرین ترین زندگی لحظات تماشای زندگی شیرین است... فارغ از تمام زیبایی ها تمام لذت ها (و تک تک سکانس های این اثر پرواز مجسمه تا معجزه دروغین که هنوز پس از گذشت بیش از نیم قرن مثل آن که هیچ حتی نزدیک به آن هم نیامدست) زندگی شیرین انقلابیست در عرصه سینما که من آن را انقلاب دوم پس از ظهور صدا در سینما میدانم. این اثر اولین و شاید بهترین فیلم در آوانگاردیسم است (البته به زعم بنده و صد البته شاید چرا که با وجود ابر شاهکارهایی چون هشت و نیم آینه و نوستالژی صحبت از برترین کردن بس دشوار است ولیکن پیرو والسابقون السابقون زندگی شیرین حکم پدری دارد بر سایر) اما در مورد محتوا همان گونه که آقایان محمد خانی مولوی و گلستانی پیشتر و شیوا تر فرمودند، این اثر بار استعلایی به همراه دارد؛ کشش دارد ( ولی نه از آن کشش هایی که هیچ بسازد و تعلیق نام گذارند؛ کشش این فیلم بیننده را در هیچ پریشان نمیکند بلکه او را در خویش سرگردان می کند و مدام گوشزد میکند که آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار)؛ گویی فلینی کبیر در این صعود (که خود به سرعت آن را می پیماید) دست هبوطیان را گرفته و با خود بالا میبرد و همین است وجهه پیامبر گونه ی هنر... و چه زیبا فلینی کبیر و بزرگ مردان هم رای او این رسالت را به دوش کشیدند... هرچه زندگی شیرین، از فلینی، هنرش، سینمایش و دغدغه هایش بگوییم کم است ولی بقول سعدی : « من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت/کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم»
5
realslimshady71
۹ سال پیش
این فیلم مصداق کامل این جملست: حزن از خنده بهتر است زیرا که از غمگینی صورت دل اصلاح میشود.دل حکیمان در خانه ماتم است و دل احمقان در خانه شادمانی. فلینی با این فیلم نشون داد میلیون ها سال نوری از سینمای هالیوود جلوتره.
0
j_sh82
۱۰ سال پیش
نخل طلای افتخاری این جایزه به کارگردان‌هایی اهدا می‌شود که آثار آنها «تاثیر جهانی» داشته ولی هیچگاه جایزه نخل طلایی کن، مهمترین جایزه این جشنواره را نبرده‌اند. این جایزه تاکنون فقط به چهار کارگردان اهدا شده است: وودی آلن در سال ۲۰۰۲، کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۹، برناردو برتولوچی در سال ۲۰۱۱ و آنیس واردا در سال ۲۰۱۵
برندگان ایرانی نخل طلایی کن عباس کیارستمی کارگردان ایرانی در سال ۱۹۹۷ برای فیلم طعم گیلاس موفق به کسب نخل طلایی جشنواره بین‌المللی فیلم کن شد.
برندگان آفریقایی نخل طلائی کن عبداللطیف کشیش کارگردان عرب فرانسوی - تونسی تبار برنده جایزه نخل طلایی در شصت و ششمین دوره جشنواره سینمایی کن شد.
1
j_sh82
۱۰ سال پیش
...ادامه... ۱۹۹۶ رازها و دروغ‌ها مایک لی بریتانیا ۱۹۹۷ طعم گیلاس عباس کیارستمی ایران ۱۹۹۷ مارماهی شوهئی ایمامورا ژاپن ۱۹۹۸ ابدیت و یک روز تئو آنجلوپولوس یونان ۱۹۹۹ رزتا لوک داردن و ژان-پیر داردن Flag of Belgium.svg بلژیک ۲۰۰۰ رقصنده در تاریکی لارس فون تریر دانمارک ۲۰۰۱ اتاق فرزند نانی مورتی ایتالیا ۲۰۰۲ پیانیست رومن پولانسکی لهستان ۲۰۰۳ فیل گاس ون سنت ایالات متحده آمریکا ۲۰۰۴ فارنهایت ۹/۱۱ مایکل مور ایالات متحده آمریکا ۲۰۰۵ بچه لوک داردن و ژان-پیر داردن Flag of Belgium.svg بلژیک ۲۰۰۶ بادی که کشتزار جو را تکان می‌دهد کن لوچ بریتانیا ۲۰۰۷ چهارماه، سه‌هفته و دو روز کریستین مونجیو رومانی ۲۰۰۸ کلاس درس لورن کانته فرانسه ۲۰۰۹ روبان سفید میشائیل هانکه اتریش ۲۰۱۰ عمو بونمی زندگی‌های گذشته‌اش را به یاد می‌آورد اپیچاتپونگ ویراستاکول تایلند ۲۰۱۱ درخت زندگی ترنس مالیک ایالات متحده آمریکا ۲۰۱۲ عشق میشائیل هانکه فرانسه اتریش ۲۰۱۳ زندگی ادل عبداللطیف کشیش فرانسه ۲۰۱۴ خواب زمستانی نوری بیلگه جیلان ترکیه ۲۰۱۵ دیپان ژاک اودیار فرانسه
0
j_sh82
۱۰ سال پیش
... ادامه... ۱۹۹۶ Secrets
0
j_sh82
۱۰ سال پیش
نخل طلایی سالهای (تا کنون - ۱۹۷۵)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director (at time of film#۰۳۹;s release) ۱۹۷۵ Chronicle of the Years of Fire Chronique des années de braise Mohammed Lakhdar-Hamina Algeria* ۱۹۷۶ Taxi Driver Martin Scorsese United States ۱۹۷۷ Padre Padrone Paolo and Vittorio Taviani Italy ۱۹۷۸ The Tree of Wooden Clogs § L#۰۳۹;albero degli zoccoli Ermanno Olmi Italy ۱۹۷۹ Apocalypse Now Francis Ford Coppola United States The Tin Drum Die Blechtrommel Volker Schlöndorff West Germany* ۱۹۸۰ All That Jazz Bob Fosse United States Kagemusha Kagemusha / 影武者 Akira Kurosawa Japan ۱۹۸۱ Man of Iron Człowiek z żelaza Andrzej Wajda Poland* ۱۹۸۲ Missing § Costa-Gavras Greece* The Way § Yol Yılmaz Güney and Şerif Gören Turkey* ۱۹۸۳ The Ballad of Narayama Narayama bushikō / 楢山節考 Shohei Imamura Japan ۱۹۸۴ Paris, Texas § Wim Wenders West Germany ۱۹۸۵ When Father Was Away on Business § Otac na službenom putu / Отац на службеном путу Emir Kusturica Yugoslavia* ۱۹۸۶ The Mission Roland Joffé United Kingdom ۱۹۸۷ Under the Sun of Satan § Sous le soleil de Satan Maurice Pialat France ۱۹۸۸ Pelle the Conqueror Pelle erobreren Bille August Denmark ۱۹۸۹ Sex, Lies, and Videotape Steven Soderbergh United States ۱۹۹۰ Wild at Heart David Lynch United States ۱۹۹۱ Barton Fink § Coen brothers United States ۱۹۹۲ The Best Intentions Den goda viljan Bille August Denmark ۱۹۹۳ Farewell My Concubine Bàwáng bié jī / 霸王別姬 Chen Kaige China* The Piano Jane Campion New Zealand* ۱۹۹۴ Pulp Fiction Quentin Tarantino United States ۱۹۹۵ Underground Podzemlje / Подземље Emir Kusturica Serbia and Montenegro* ۱۹۹۶ Secrets
1
j_sh82
۱۰ سال پیش
جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۷۴-۱۹۶۴)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director (at time of film#۰۳۹;s release) ۱۹۶۴ The Umbrellas of Cherbourg Les parapluies de Cherbourg Jacques Demy France ۱۹۶۵ The Knack ...and How to Get It Richard Lester United Kingdom ۱۹۶۶ A Man and a Woman Un homme et une femme Claude Lelouch France The Birds, the Bees and the Italians Signore e signori Pietro Germi Italy ۱۹۶۷ Blowup Michelangelo Antonioni Italy ۱۹۶۸ No award this year because of the May ۱۹۶۸ events in France. N/A N/A N/A ۱۹۶۹ If.... Lindsay Anderson United Kingdom ۱۹۷۰ MASH Robert Altman United States ۱۹۷۱ The Go-Between Joseph Losey United Kingdom ۱۹۷۲ The Working Class Goes to Heaven § La classe operaia va in paradiso Elio Petri Italy The Mattei Affair § Il caso Mattei Francesco Rosi Italy ۱۹۷۳ The Hireling Alan Bridges United Kingdom Scarecrow Jerry Schatzberg United States ۱۹۷۴ The Conversation Francis Ford Coppola United State
1
j_sh82
۱۰ سال پیش
نخل طلایی سالهای (۱۹۶۳-۱۹۵۵)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director (at time of film#۰۳۹;s release) ۱۹۵۵ Marty § Delbert Mann United States ۱۹۵۶ The Silent World Le monde du silence Jacques Cousteau and Louis Malle France ۱۹۵۷ Friendly Persuasion William Wyler United States ۱۹۵۸ The Cranes Are Flying Letyat zhuravli / Летят журавли Mikhail Kalatozov Soviet Union ۱۹۵۹ Black Orpheus § Orfeu Negro Marcel Camus France ۱۹۶۰ The Sweet Life § La dolce vita Federico Fellini Italy ۱۹۶۱ The Long Absence § Une aussi longue absence Henri Colpi France Viridiana § Luis Buñuel Mexico ۱۹۶۲ Keeper of Promises § O Pagador de Promessas Anselmo Duarte Brazil* ۱۹۶۳ The Leopard § Il gattopardo Luchino Visconti Italy
1
j_sh82
۱۰ سال پیش
... ادامه ...
فهرست برندگان جایزه بزرگ و نخل طلای جشنواره فیلم کن جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۵۴-۱۹۳۹) سال نام فیلم نام کارگردان ملیت ۱۹۳۹ آدم اتحادیه اقیانوس آرام سیسیل ب دومیل ایالات متحده آمریکا ۱۹۴۶ ایریس و ستوان آلف خوباریا سوئد تعطیلی از دست رفته بیلی وایلدر ایالات متحده آمریکا زمین سرخ بودیل ایپسن و لا لوریتزن دانمارک برخورد کوتاه دیوید لین بریتانیا پرتره ماریا امیلیو فرناندز مکزیک شهر بی قانون چتان آناند هند نقطه بازگشت فریدریک مارکوویچ لرملر اتحاد جماهیر شوروی سمفونی پاستورال ژان دولانوی فرانسه آخرین فرصت لئوپولد لیندبرگ اتریش مردی بدون بال فرانتیشک کاپ چکسلواکی رم شهر بی‌دفاع روبرتو روسلینی ایتالیا ۱۹۴۷ جشنواره برگزار نشد ۱۹۴۸ جشنواره برگزیده‌ای نداشت ۱۹۴۹ مرد سوم کارول رید بریتانیا ۱۹۵۰ جشنواره برگزیده‌ای نداشت ۱۹۵۱ دوشیزه جولی آلف خوباریا سوئد معجزه در میلان ویتوریو دسیکا ایتالیا ۱۹۵۲ اوتللو اورسن ولز ایالات متحده آمریکا امید دو سنتی رناتو کاستلانی ایتالیا ۱۹۵۳ مزد ترس هانری-ژرژ کلوزو فرانسه ۱۹۵۴ دروازه جهنم تینوسوکه کینوگاسا ژاپن
1
j_sh82
۱۰ سال پیش
نخل طلا Palme d#۰۳۹;Or مکان کن کشور فرانسه برگزار کننده جشنواره بین المللی فیلم کن اولین مراسم ۱۹۵۵
نخل طلا (به فرانسوی: Palme d#۰۳۹;Or)، مهم‌ترین و باارزش‌ترین جایزه در جشنواره فیلم کن است. این جایزه سال ۱۹۵۵ توسط هیئت برگزارکنندهٔ جشنواره معرفی شد و از آن زمان تا کنون هر سال به بهترین فیلم منتخب هیئت داوران تعلق می‌گیرد. (قبل از آن تا سال ۱۹۵۴، این جایزه جایزهٔ بزرگ جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم نامیده می‌شد) نخل طلایی یکی از معتبرترین جوایز سینمایی و فرهنگی جهان به شمار می رود.
محتویات ۱ برندگان جوایز متعدد ۲ فهرست برندگان جایزه بزرگ و نخل طلای جشنواره فیلم کن ۲.۱ جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۵۴-۱۹۳۹) ۲.۲ نخل طلایی سالهای (۱۹۶۳-۱۹۵۵) ۲.۳ جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۷۴-۱۹۶۴) ۲.۴ نخل طلایی سالهای (تا کنون - ۱۹۷۵) ۳ نخل طلای افتخاری ۴ برندگان ایرانی نخل طلایی کن ۵ برندگان آفریقایی نخل طلائی کن
فلینی فیلم نمی‌سازد! ایستوود فیلم می‌سازد... اسپیلبرگ فیلم می‌سازد... اسکات فیلم می‌سازد... کازان فیلم می‌سازد... اما فدریکو فلینی فیلم نمی‌سازد! بلکه فیلم را می‌سراید!
اگر اینطور نبود، نبود آن پرواز مسیح بر فراز رُم و واتیکان... و نبود آن هیولای دریایی که کلوزآپ چشم ماتش، مدت‌ها در ذهن می‌مان... نبود صحنه‌ی آب بازی سیلویا در آبشار خیابان‌های رم! نبود سکانس معجزه‌ی دروغین بچه‌ها و درخت... نبود ارگ زدن معنادار کلیسا... نبود صداهای ضبط شده‌ای که در مهمانی خانوادگی همه را به فکر فرو می‌برد... و کاشت همین صداها برای صحنه‌ی فاجعه بار... و نبود صحنه‌های معنادار نمایش‌های محلی که در رستوران‌های آثار فلینی وجود دارد و اوجش هم نمایش کمدی دلقک و بادکنک این فیلم است، که فلینی به تلخ ترین وجه ممکن اجرایش می‌کند... شعر است این اثر که در قالب سینماست!
فلینی همه‌ی این‌ها را تجربه کرده... با چشم دیده و با پوست لمس کرده و شاید گاهی هم از گوشت، زخم خورده... پس می‌تواند همه را به مخاطب منتقل کند... طوری که مخاطب تماشا کند و حس کند و درد بکشد! و دیگر شعار نیست این فیلم! بلکه سراسر احساس می‌شود در دل مخاطب...
و جالب اینجاست که در کنار تمام اینها، استاد باز هم در اوج قدرت کارگردانی، امپراطوری می‌کند بر قلمرو سینمای خود... سبک دارد که هیچ... حرف نو دارد برای سینمای جهان که بزرگان هالیوود باید زانوی تلمذ بزنند و یاد بگیرند دکوپاژ، میزانسن، فیلم‌برداری و تدوین را که این فیلم آموزشگاه سینماست! حتا برای بزرگان!
این فیلم بزرگ‌تر است از ذهن تماشاگر! استاد بزرگ سینما در آن روح دمیده است!
4
hadikarami66
۱۰ سال پیش
جسارتا من سوادم به این فیلما قد نمیده...فیلم را دیدم...ولی ناگفته ها بماند..
0
mallah_kheaban13
۱۰ سال پیش
به دوستانی که فیلمی در این فضا می خواهند مشاهده کنند توصیه می کنم فیلم زیبایی بزرگ، اثر پائولو سورنتینو را حتمآ ببینند.
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
زندگی شیرین فیلمی فوق العاده و به یاد ماندنی است
زندگی شیرین تقریبا در دوران اوج مدرنیست در سینما ساخته شد. در دورانی که آنتونیونی با ساخت ماجرا سه گانه اش را کلید زده بود و برگمان همچون در یک آیینه را جلوی دوربین برده بود. در حقیقت سالهای اولیه و میانی دهه ۱۹۶۰ دوران اوج سینمای هنری اروپا یا همان سینمای مدرن بود که این سه کارگردان بزرگ سردمدارانش بودند. بنابراین طبیعی است که زندگی شیرین دارای تمامی عناصری باشد که از سینمای مدرن سراغ داریم.
فیلم با نمایی بسیار دور از هلیکوپتری آغاز می شود که مجسمه ایی مذهبی را حمل می کند. این هلیکوپتر از فراز شهر رم عبور می کند و نمایی عمومی از آن به دست می دهد: محله های فقیر نشین و کودکانی که در خیابان بازی می کنند، کارگرانی که برایش دست تکان می دهند و زنانی از طبقه مرفه که در استخرهای واقع در پشت بام خانه هایشان مشغول گرفتن حمام آفتاب هستند.
فلینی روم را همانند یک جنگل آرام و دوست داشتنی که هرکس می تواند خود را در آن مخفی کند. نشان می دهد. در همین سکانس با مارچلو آشنا می شویم که از داخل هلیکوپتر برای زنان پولدار دست تکان می دهد و بوسه حواله اشان می کند. در اینجا هم مانند سایر فیلمهای مدرن، تمرکز بر شخصیت اصلی است و داستان چندان اهمیتی ندارد. حتی شاید بتوان احتیاط را کنار گذاشت و ادعا کرد زندگی شیرین اساسا داستانی برای بازگو کردن ندارد. یافتن درام یا بطن دراماتیک مشخصی که ساختار فیلمنامه بر اساس آن بنا شده باشد عملا غیر ممکن می نماید. روایت کاملا اپیزودیک بوده و بر اساس عمل و عکس العملهای شخصیت اصلی بنا نهاده شده است.
حس غم بار و افسرده حال فیلم درست نقطهٔ مقابل شادی و نشاط و تفریح و عیش و نوشی است که در لحظه لحظهٔ فیلم برقرار است. نوستالژی ویژه و منحصر به فرد فیلمساز به شکل حیرت انگیزی درست وقتی سر برمی دارد که اصلاً انتظارش را نداریم؛ مثلاً با نوای حزین ترومپت نوازندهٔ کافه چاچا وسط خوش گذرانی پدر خوش مشرب مارچلو که درخشان ترین جلوه از مردهای شهرستانی تیپیک فلینی است. این که فلینی اغلب چطور موفق می شود به صحنه های شلوغ یک مهمانی ظاهراً مفرح و پرسروصدا و مهمان های خوش گذران و از همه جا بی خبرش رنگی از اندوه و حسرت بزند، برای همیشه از رازهای سر به مهر تاریخ سینما خواهد ماند. این احساسات متناقض از یک نظر می تواند جلوهٔ بیرونی و قابل لمس تناقضی باشد که وجود مارچلو را فرا گرفته؛ تقابل میان میل و اشتیاق او به کار جدی و عشق به ادبیات و هنر والا با کسب و کارش در نازل ترین شکل روزنامه نگاری و نوشتن دربارهٔ رسوائی های اخلاقی و جنجال های اجتماعی عوامانه. فلینی اجازه می دهد با این تناقض اساسی همراه شویم و هر کدام مان به فراخور، معادلش را در زندگی پیدا کنیم. بعد به ظاهر آن روی سکه را در قالب شخصیت استاینر ـ دوست و مراد و الگوی مارچلو ـ نشان می دهد و می گذارد مثل مارچلو این طور فکر کنیم که راه گریز از این مخمصه و تناقض را پیدا کرده ایم. آن وقت چند سکانس بعد جسد استاینر را نشان می دهد که اول کلک دوتا بچهٔ دلبندش را کنده و بعد یک گلوله هم به مغز خودش زده. این اوج بدبینی فلینی نسبت به روشنفکری آن روزهاست که تصنع و جعلی بودنش مثل همهٔ صداهای مختلف طبیعت است که استاینر ضبط شان کرده بود و به آنها گوش می داد. همین اشارهٔ تند و تیز است که مارچلو را از دل مهمانی روشنفکرانه و آرام و محترم خانهٔ استاینر به ضیافت مضحک و شلوغ و دیوانه وار آخر فیلم می کشاند. جائی که دیگر ظاهراً امیدی در کار نیست؛ نه برای ما و نه ژورنالیست خال طور و نازلی که دلش می خواست ادیب و نویسنده ای جدی و هنرمند باشد. اما مطمئنیم که فلینی فیلمش را این طور قطعی و با صراحت تمام نمی کند؛ با مارچلو و مهمان های دیگر لب ساحل می رویم تا ماهی بزرگ عجیبی را ببینیم که در تور افتاده. چند قدم آن طرف تر پائولا تنها نماد پاکی و سادگی فیلم می خواهد با مارچلو حرف بزند و موفق نمی شود. فیلم مهمان های مست و خواب آلود را رها می کند و چهرهٔ معصوم دخترکی را در قاب می گیرد که به دوربین لبخند می زند؛ خود فلینی هم جائی به صراحت دربارهٔ زندگی شیرین گفته که ”غرضم از عنوان فیلم مخصوصاً این بود که زندگی به رغم هر چیز، شیرینی خاص خود را دارد؛ شیرینی ژرف و انکارناپذیرش را.“
فلینی در زندگی شیرین به دنبال نمایش تنهایی است. مارچلو با وجود آشنایی با افراد گوناگون و داشتن دوستان بسیار، کاملا تنها است یا حداقل احساس تنهایی می کند. از این بدتر حس سردرگمی و سرگردانی است که در تمام فیلم دچار آن است. اِما (دوست دخترش) را با دست پس می زند و با پا پیش می کشد! مدام درپی ایجاد رابطه با زنان دیگر (مادالنا، سیلویا و.) است. اما هیچکدام از این رابطه ها او را از این سرگردانی خلاص نمی کند. در این میان زندگی شیرین خانوادگی اشتاینر را تحسین می کند اما اشتاینر با گفتن این جمله که یک زندگی پر از آرزو و هوس خیلی بهتر از زندگی ای است که با قوانین اجتماعی محدود شده باشد. مارچلو را سرخورده می کند.
برخی صحنه های فیلم گاهی موقعیتهای کمیک یا حتی مضحکی را تداعی می کنند: آنجا که مارچلو می خواهد به سیلویا اظهار عشق کند اما ناگهان صدای زوزه سگی توجه سیلویای رومانتیک را به خود جلب می کند. یا آنجا که مارچلو نیمه شب باید در خیابانهای رم به دنبال مقداری شیر برای بچه گربه سیلویا باشد! یا جایی که مارچلو به مادالنا اظهار عشق می کند اما او درست همان موقع در آغوش مرد دیگری است! آیا این می تواند نشان دهنده اعتراض و بی اعتمادی فلینی به زندگی مدرن و جایگاه عشق و احساسات عاشقانه در آن باشد؟ کنایه های فلینی به زندگی مدرن گاهی شکل بسیار تلخ و گزنده ایی می یابد و در لانگ شاتی بسیار زیبا اِما را که در تاریکی شب، تنها در وسط جاده ایی ایستاده نشان می دهد : تنهایی انسان معاصر در عصر ماشینها.
فلینی همچنین صراحتا به انتقاد از خرافه پرستی و تجاری کردن اعتقادات می پردازد. آنجا که مردم به قصد شفا یافتن و متبرک شدن به دیدار دو کودک خردسالی می روند که ادعا می کنند حضرت مریم را دیده اند (اپیزود شماره ۶). در اینجا صحنه ایی بسیار زیبا وجود دارد: وقتی که در هیاهوی هجوم مردم برای دیدار با این دو کودک اِما (دوست دختر مارچلو) که به گفته خودش برای کنجکاوی و نه از روی اعتقاد برای دیدن این نمایش آمده است در اوج تنهایی و استیصال به درگاه خدا دعا می کند که مارچلو دوستش داشته باشد. گویی فلینی معنویت را به عنوان آخرین راه نجات انسان درمانده معاصر عرضه می کند اما در عین حال از تجاری کردن احساسات معنوی و خرافه گرایی هم انتقاد می نماید. این یک مقایسه زیباست: آیا درخواست اِما از خداوند در لحظات تنهایی با ارزش تر و زیباتر از تمام آن هیاهویی که حول و حوش آن دو کودک برپا شده نیست؟
در میان تمام افراد ثروتمند، کسالت آور، مضحک و تکراری که دور و بر مارچلو را گرفته اند بدون شک یک شخصیت متفاوت وجود دارد : پائولا، دختری ساده و شهرستانی اهل پروجا که در رستورانی در حومه رم کار می کند. او تنها کسی است که امید به ارتباط با دنیایی متفاوت را در دل مارچلو زنده می کند. پائولا بر خلاف تمام شخصیتهایی که در فیلم می بینیم، احساسات واقعی دارد نه تصنعی. صداقت و احساس متفاوت او در این دیالوگ مشخص می شود:
روز یک شنبه یه ماشین با پلاک پروجا دیدم، اونقدر دلم گرفت که نزدیک بود گریه کنم.
مارچلو در جایی به سیلویا می گوید: همه ما داریم اشتباه می کنیم. اما به نظر می رسد که پائولا تنها کسی است که اشتباه نمیکند.
مارچلو در طول فیلم دوبار با پائولا روبه رو می شود. یکبار در میانه فیلم (اپیزود ۸) و یکبار در انتهای فیلم (اپیزود ۱۶) که این خود می تواند نشانی از ساختار متقارن فیلمنامه باشد.
در سکانس پایانی فیلم که به نظرم بهترین قسمت فیلم هم هست، مارچلو بار دیگر با پائولا روبه رو می شود. اما این بار بین آنها رودخانه ایی واقع شده که به طرزی نمادین آنها را از هم جدا می کند. پائولا پر هیجان و با ایما و اشاره سعی می کند دیدار گذشته اشان را به یاد مارچلو بیاورد اما مارچلو چیزی به یاد نمی آورد.هیچ چیز. امکان نزدیک شدن این دو به هم نیز وجود ندارد. گویی مارچلو به دنیایی متفاوت تعلق دارد که حرف پائولا – نمادی از مردم عادی - را نمی فهمد. مارچلو به راه خود می رود و پائولا دور شدن اورا نظاره می کند. اینجاست که یاد عنوان فیلم می افتیم و از خود می پرسیم : به راستی زندگی کدام شیرین تر است؟ مارچلو یا پائولا؟
۱۰/۱۰
سينماي استاد فليني سينماي تفريط و افراطه.اين فيلم قلقليي در بيننده ايجاد ميكنه كه با تموم شدن فيلم هم بيننده رو ول نميكنه .هيچ كارگردانينميتونه به اين خوبي از بازيگراش استفاده كنه همه چيز در اين فيلم عالي بود و هر چيز در جاي خودش به كار گرفته شده بود انتخاب بازيگرا كاملا هوشمندانه بود فيلم نامه بي نظير بود هيچ كس به اين خوبي زندگي شيرين را نقد نميكند .تا قبل از ديدن اين فيلم دزدان دوچرخه رو بهترين فيلم عمرم ميدونستم(البته همچنان يكي از بهترين فيلم هايي كه تو عمرم ديدم دزدان دوچرخه است) اما الان اين فيلمو بهترين فيلم عمرم ميدونم
شاهكار شاهكار ها ،بهترين بهترين ها
ديدن اين فيلم لحظات بسيار شيريني فراهم ميكند
زندگی شیرین یعنی همراهی با فلینی ..
یعنی رها کردن خویش در دستان این بزرگمرد ..
یعنی سپردن تمام هستی خود، اعم از فکر و احساس و اندیشه به بال های عظیم فلینی برای پروازی ابدی..
تکرار ناشدنی و ریشه دوانیده در تاریخ سینما
هنر هفتم به خود ببالد از در اختیار داشتن این عجوبه ...
زندگی شیرین La Dolce Vita ۱۰/۱۰
فیلم جاودانه ای از فلینی که به قول اسکورسیزی سینما به قبل و بعد از آن تقسیم میشود.
شاعر: استاینر میگفت شما دو عشق دارید و نمی توانید بین شان دست به انتخاب بزنید. ژورنالیسم و ادبیات. مراقب اسارت باشید. مثل من آزاد و در دسترس بمانید. هیچ وقت ازدواج نکنید. هیچ وقت انتخاب نکنید.
این فیلم گویای زندگی آشفته ی مارچلو است. مساله اصیل بودن انسان به طوری هایدگر و سارتر بیان میکنند به وضوح از این فیلم قابل برداشت و تامل فراوان است. مارچلو نمی تواند روایت بزرگتر و بنیادی تری را در زندگی اش در نظر بگیردو از یک ماجراجویی به سراغ دیگری می رود. مخفی کردن و مخفی شدن از عناصر کلیدی شخصیت اوست. برای خود بهانه می تراشد تا ذهن خود را از زیاد فکر کردن درباره واقعیت منحرف سازد. او در راه مبدل شدن به کسی که میخواست باشد(نویسنده) شکست خورده است(ژورنالیست شده است). با مادالنای ثروتمند دمخور میشود زیرا یکدیگر را می فهمند هر دو نیاز به حواس پرتی دارند! و از مخاطب هایشان(روسپی) به مانند ابزار با بی تفاوتی و سودجویی استفاده میکنند. دوست دختر غمگین مارچلو اِما من را کاملا یاد GF نیکلسون در فیلم Five Easy Pieces می اندازد. او عاشق مارچلو است و به خاطر او اقدام به خودکشی میکند اما اصلا با او سازگار نیست و مارچلو این را می داند اما باز با او می ماند چون نمی تواند عزم خود را برای جدایی از او جزم کند با اینکه در هر فرصتی به او خیانت میکند. استاینر که نویسنده ای سرشناس و ثروتمند با دو فرزند و دوستانی خوب است تنها دلخوشی و الگو برای مارچلو است. وقتی مارچلو از او میخواهد که اجازه دهد بیشتر به خانه اش بیاید تا بهتر شود استاینر به او میگوید: باور کن زندگی ای فلاکت بار تر بهتر است از اینکه زندگی ات توسط جامعه ای سازمان یافته محافظت شود جامعه ای که همه چیز در آن حساب شده و کامل است. هایدگر میگوید زمانی اصیل هستی که زندگی ات را خودت بسازی نه اینکه آن ها باورهایت را برایت تعریف کنند. اصالت مارچلو در این است که چهره ای ادبی باشد اما در بند جامعه ژورنالیست شده است. استاینر چندی بعد خودکشی میکند و دو فرزندش را نیز میکشد!
مارچلو در راه کسب اصالت خود شکست میخورد هرچند سراپا ناموفق نیست. این فیلم آراء سارتر درباره اهمیت صداقت و عمل در راه یافتن معنای اصیل را تقویت میکند. این فیلم شکنندگی فرد و تاثیر فشارهای اجتماعی را در ممکن شدن اصالت نشان میدهد همانطور که فیلم های آنتونیونی محدودیت های اختیاری را نشان میدهد. دو رکن رکین فلسفه سارتر بدین قرارند: ۱. اجتناب از خودفریبی درباره امکانات و عواقب انتخاب هایمان ۲. در پیش گرفتن زندگی ای استوار برعمل که هویتی که آن را پرمعنا میدانید در اعمال شما تحقق می یابد و نه صرفا در آن چیزی که می اندیشید.
ما میبینیم که مارچلو در هر دو مورد برای اصیل بودن تلاش می ورزد. برخلاف شخصیت های پیرامونش او اجازه نمیدهد که به هیئت نقش های شیء وار شده ای درآید که جایگاه و منزلت اجتماعی تعیینشان میکند. اما رفته رفته مارچلو تنهاتر شده و از هم می پاشد. باید حرف سارتر را پذیرفت وقتی که به اصرار میگوید آدم ها باید زندگی شان را در چارچوب کارهایی که انجام داده اند تعریف کنند. در قالب فعالیت هایی که صورت داده اند. اگر اصالت صرفا به معنی خودفریبی باشد آن گاه لابد مارچلو باید در پایان فیلم آدم اصیلی باشد اما از سرگذراندن زندگی به شکلی که از آن متنفرید حتی اگر این کار را بدون دروغ گفتن به خود انجام دهید مسلما اصیل نیست. مارچلو در تحقق بخشیدن به اهدافی که در سر دارد شکست خورده است. در واقع این نمونه ای عالی از انگاره ی یاس در نزد سارتر است: فهمیدن اینکه هیچ چیزی جز آنچه انجام میدهد آنچه را هست تصدیق نمیکند، و اینکه او در راه رسیدن به زندگی ای که زمانی خواستار آن بود شکست خورده است. صرفا داشتن آرزو به زندگی آدمی معنا نمی بخشد تنها تحقق آن آرزو هاست که می تواند موجب رضایت شود! بنا به توضیح سارتر، بودن با دیگران در تضمین یک زندگی پرمعنا بخش مهمی است. چرا که دیگران میتوانند اعمال ما را ببینند و درکی انضمامی از آن داشته باشند. بر همین قیاس چه بسا بسیاری از ما با نگاه به دوره ای در گذشته زندگی خود یا زندگی آشنایانمان دریابیم که کامیابی یا شکست ما در پافشاری برای چیزی دشوار اما پرمعنا متاثر از حمایت یا فقدان حمایت خانوادده یا دوستانمان بوده است. آدم ها غالبا برای پیشرفت به حمایت نیاز دارند. و پامرلو میگوید که این درک و فهمی است که از تعبیر سارتر فراتر است.
اگر فیلم های فلینی رو به ترتیب سال ساخت ببینید زندگی شیرین به شدت غافلگیرتون میکنه
دقیقا از اینجا به بعد هست که فلینی سبکش فیلمسازیش رو تغییر میده و خودش رو کاملا از بقیه جدا میکنه
البته فیلم هایی مثل شب های کابیریا و جاده که قبل از زندگی شیرین ساخته شدن هم فوق العادن
ولی این فیلم به همراه هشت و نیم به معنای واقعی کلمه شاهکار های فدریکو فلینی هستن
دیدنشون برای هر سینما دوستی از واجباته
اگه از زندگی شیرین و هشت و نیم لذت نبردین بدونین که اشکال از این فیلم ها نیست :))
واقعا از خودم نا امید شدم بعد از ۷ سال فیلم دیدن و بعد از دیدن بیش از ۸۰۰ تا فیلم نتونستم این فیلم رو اونجورکه باید بفهمم
زندگی شیرین شیرین ترین شاهکار فلینی کبیر
تنها با دیدن صحنه آغازین و پایانی این فیلم می توان به نبوغ فلینی پی برد، از مجسمه مسیح تا هیولای زشت...
به قول یکی از دوستان: این فیلم یک استریپ تیز بدیع و به یاد ماندنی بود در سینمای ایتالیا و جهان
(این جمله رو اونایی که تا اخر فیلم رو ببینن و به دیالوگ هاش دقت کنن میفهمن منظورش چیه)
امشب دیدمش.فرم ضد قصه بودنش بماند که برای خودش یک انقلابی در سینما بود ولی من هنوز در محتوا و مفهوم فیلم موندم و دارم بهشون فکر میکنم و بر روح فلینی بزرگ درود میفرستم.درود
این اثر ارزشمند بی شک بهترین فیلم فدریکو فلینی است افتتاحیه و پایان فیلم از برترین ها در نوع خود است فیلمی اجتماعی که نهایت پوچی رو به زیبایی برای مخاطب به تصویر میکشد و دیدگاه بدبینانه فلینی رو به شهرش رم نشان میدهد شاید اگر ساختار فیلم اپیزودیک نبود بدون نقطه ضعف باقی میماند اما از نظر من حقیر این کار فلینی هم دلایل مشخصی داشت کمتر کسی میماند که بعد از پایان فیلم از خود نپرسد:آیا زندگی شیرین است؟؟؟؟
نمره من :۹.۵ از ۱۰
در زندگی شیرین موجودات بینوایی که آنتونیونی در زندگی اجباریشان آنها را به حال خود رها کرده اند-در تنهایی و پوچی-برای شرکت در وازدگی و انزجار فلینی از زندگی شیرین مدرنیستی گرد هم می ایند تا تدارک یک تصویر دانته ای از دنیای مدرن را بدهندکه به جای زاویه پایین از بالا به آن نگاه میشود.زندگی شیرین مطالعه ای در انحطاط انسان مدرن است و انتقادات تند اجتماعی فلینی و مرز های فانتزی محض اوست.فلینی فساد بی عدالتیو انحطاط اجتماعی را به شکل فانتزی گونه دراماتیزه می کند.او بازیگران و دکور را با مهارت بکار میگرید تا به شکل تصویری بشریت پریشان رویاها و واقعیت آن را که در اعماق وجود خود حس میکند هماهنگی ببخشیدکارناوال فلینی تالیف مسعود فراستی
کمدی بود این ؟؟؟؟
VAY MORDAM TA IN TAMOOM SHOD
فدریکو فلینی درمورد زندگی شیرین می گوید: این فیلمی‌ست که در نهایت، بر پوست دنیای بیمار، حرارت سنج می‌گذارد. جهانی که به وضوح تب دارد. اما تبی که در آغاز و پایان، یکسان است، هیچ چیزی دگرگون نمی‌شود و زندگی شیرین ادامه دارد.
شیرین ترین زندگی لحظات تماشای زندگی شیرین است...
فارغ از تمام زیبایی ها تمام لذت ها (و تک تک سکانس های این اثر پرواز مجسمه تا معجزه دروغین که هنوز پس از گذشت بیش از نیم قرن مثل آن که هیچ حتی نزدیک به آن هم نیامدست) زندگی شیرین انقلابیست در عرصه سینما که من آن را انقلاب دوم پس از ظهور صدا در سینما میدانم.
این اثر اولین و شاید بهترین فیلم در آوانگاردیسم است (البته به زعم بنده و صد البته شاید چرا که با وجود ابر شاهکارهایی چون هشت و نیم آینه و نوستالژی صحبت از برترین کردن بس دشوار است ولیکن پیرو والسابقون السابقون زندگی شیرین حکم پدری دارد بر سایر)
اما در مورد محتوا همان گونه که آقایان محمد خانی مولوی و گلستانی پیشتر و شیوا تر فرمودند، این اثر بار استعلایی به همراه دارد؛ کشش دارد ( ولی نه از آن کشش هایی که هیچ بسازد و تعلیق نام گذارند؛ کشش این فیلم بیننده را در هیچ پریشان نمیکند بلکه او را در خویش سرگردان می کند و مدام گوشزد میکند که آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار)؛ گویی فلینی کبیر در این صعود (که خود به سرعت آن را می پیماید) دست هبوطیان را گرفته و با خود بالا میبرد و همین است وجهه پیامبر گونه ی هنر...
و چه زیبا فلینی کبیر و بزرگ مردان هم رای او این رسالت را به دوش کشیدند...
هرچه زندگی شیرین، از فلینی، هنرش، سینمایش و دغدغه هایش بگوییم کم است ولی بقول سعدی :
« من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت/کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم»
این فیلم مصداق کامل این جملست:
حزن از خنده بهتر است زیرا که از غمگینی صورت دل اصلاح میشود.دل حکیمان در خانه ماتم است و دل احمقان در خانه شادمانی.
فلینی با این فیلم نشون داد میلیون ها سال نوری از سینمای هالیوود جلوتره.
نخل طلای افتخاری
این جایزه به کارگردان‌هایی اهدا می‌شود که آثار آنها «تاثیر جهانی» داشته ولی هیچگاه جایزه نخل طلایی کن، مهمترین جایزه این جشنواره را نبرده‌اند. این جایزه تاکنون فقط به چهار کارگردان اهدا شده است: وودی آلن در سال ۲۰۰۲، کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۹، برناردو برتولوچی در سال ۲۰۱۱ و آنیس واردا در سال ۲۰۱۵
برندگان ایرانی نخل طلایی کن
عباس کیارستمی کارگردان ایرانی در سال ۱۹۹۷ برای فیلم طعم گیلاس موفق به کسب نخل طلایی جشنواره بین‌المللی فیلم کن شد.
برندگان آفریقایی نخل طلائی کن
عبداللطیف کشیش کارگردان عرب فرانسوی - تونسی تبار برنده جایزه نخل طلایی در شصت و ششمین دوره جشنواره سینمایی کن شد.
...ادامه...
۱۹۹۶ رازها و دروغ‌ها مایک لی بریتانیا
۱۹۹۷ طعم گیلاس عباس کیارستمی ایران
۱۹۹۷ مارماهی شوهئی ایمامورا ژاپن
۱۹۹۸ ابدیت و یک روز تئو آنجلوپولوس یونان
۱۹۹۹ رزتا لوک داردن و ژان-پیر داردن Flag of Belgium.svg بلژیک
۲۰۰۰ رقصنده در تاریکی لارس فون تریر دانمارک
۲۰۰۱ اتاق فرزند نانی مورتی ایتالیا
۲۰۰۲ پیانیست رومن پولانسکی لهستان
۲۰۰۳ فیل گاس ون سنت ایالات متحده آمریکا
۲۰۰۴ فارنهایت ۹/۱۱ مایکل مور ایالات متحده آمریکا
۲۰۰۵ بچه لوک داردن و ژان-پیر داردن Flag of Belgium.svg بلژیک
۲۰۰۶ بادی که کشتزار جو را تکان می‌دهد کن لوچ بریتانیا
۲۰۰۷ چهارماه، سه‌هفته و دو روز کریستین مونجیو رومانی
۲۰۰۸ کلاس درس لورن کانته فرانسه
۲۰۰۹ روبان سفید میشائیل هانکه اتریش
۲۰۱۰ عمو بونمی زندگی‌های گذشته‌اش را به یاد می‌آورد اپیچاتپونگ ویراستاکول تایلند
۲۰۱۱ درخت زندگی ترنس مالیک ایالات متحده آمریکا
۲۰۱۲ عشق میشائیل هانکه فرانسه اتریش
۲۰۱۳ زندگی ادل عبداللطیف کشیش فرانسه
۲۰۱۴ خواب زمستانی نوری بیلگه جیلان ترکیه
۲۰۱۵ دیپان ژاک اودیار فرانسه
... ادامه...
۱۹۹۶ Secrets
نخل طلایی سالهای (تا کنون - ۱۹۷۵)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director
(at time of film#۰۳۹;s release)
۱۹۷۵ Chronicle of the Years of Fire Chronique des années de braise Mohammed Lakhdar-Hamina Algeria*
۱۹۷۶ Taxi Driver Martin Scorsese United States
۱۹۷۷ Padre Padrone Paolo and Vittorio Taviani Italy
۱۹۷۸ The Tree of Wooden Clogs § L#۰۳۹;albero degli zoccoli Ermanno Olmi Italy
۱۹۷۹ Apocalypse Now Francis Ford Coppola United States
The Tin Drum Die Blechtrommel Volker Schlöndorff West Germany*
۱۹۸۰ All That Jazz Bob Fosse United States
Kagemusha Kagemusha / 影武者 Akira Kurosawa Japan
۱۹۸۱ Man of Iron Człowiek z żelaza Andrzej Wajda Poland*
۱۹۸۲ Missing § Costa-Gavras Greece*
The Way § Yol Yılmaz Güney and Şerif Gören Turkey*
۱۹۸۳ The Ballad of Narayama Narayama bushikō / 楢山節考 Shohei Imamura Japan
۱۹۸۴ Paris, Texas § Wim Wenders West Germany
۱۹۸۵ When Father Was Away on Business § Otac na službenom putu / Отац на службеном путу Emir Kusturica Yugoslavia*
۱۹۸۶ The Mission Roland Joffé United Kingdom
۱۹۸۷ Under the Sun of Satan § Sous le soleil de Satan Maurice Pialat France
۱۹۸۸ Pelle the Conqueror Pelle erobreren Bille August Denmark
۱۹۸۹ Sex, Lies, and Videotape Steven Soderbergh United States
۱۹۹۰ Wild at Heart David Lynch United States
۱۹۹۱ Barton Fink § Coen brothers United States
۱۹۹۲ The Best Intentions Den goda viljan Bille August Denmark
۱۹۹۳ Farewell My Concubine Bàwáng bié jī / 霸王別姬 Chen Kaige China*
The Piano Jane Campion New Zealand*
۱۹۹۴ Pulp Fiction Quentin Tarantino United States
۱۹۹۵ Underground Podzemlje / Подземље Emir Kusturica Serbia and Montenegro*
۱۹۹۶ Secrets
جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۷۴-۱۹۶۴)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director
(at time of film#۰۳۹;s release)
۱۹۶۴ The Umbrellas of Cherbourg Les parapluies de Cherbourg Jacques Demy France
۱۹۶۵ The Knack ...and How to Get It Richard Lester United Kingdom
۱۹۶۶ A Man and a Woman Un homme et une femme Claude Lelouch France
The Birds, the Bees and the Italians Signore e signori Pietro Germi Italy
۱۹۶۷ Blowup Michelangelo Antonioni Italy
۱۹۶۸ No award this year because of the May ۱۹۶۸ events in France. N/A N/A N/A
۱۹۶۹ If.... Lindsay Anderson United Kingdom
۱۹۷۰ MASH Robert Altman United States
۱۹۷۱ The Go-Between Joseph Losey United Kingdom
۱۹۷۲ The Working Class Goes to Heaven § La classe operaia va in paradiso Elio Petri Italy
The Mattei Affair § Il caso Mattei Francesco Rosi Italy
۱۹۷۳ The Hireling Alan Bridges United Kingdom
Scarecrow Jerry Schatzberg United States
۱۹۷۴ The Conversation Francis Ford Coppola United State
نخل طلایی سالهای (۱۹۶۳-۱۹۵۵)
Year Film Original Title Director(s) Nationality of Director
(at time of film#۰۳۹;s release)
۱۹۵۵ Marty § Delbert Mann United States
۱۹۵۶ The Silent World Le monde du silence Jacques Cousteau and Louis Malle France
۱۹۵۷ Friendly Persuasion William Wyler United States
۱۹۵۸ The Cranes Are Flying Letyat zhuravli / Летят журавли Mikhail Kalatozov Soviet Union
۱۹۵۹ Black Orpheus § Orfeu Negro Marcel Camus France
۱۹۶۰ The Sweet Life § La dolce vita Federico Fellini Italy
۱۹۶۱ The Long Absence § Une aussi longue absence Henri Colpi France
Viridiana § Luis Buñuel Mexico
۱۹۶۲ Keeper of Promises § O Pagador de Promessas Anselmo Duarte Brazil*
۱۹۶۳ The Leopard § Il gattopardo Luchino Visconti Italy
... ادامه ...
فهرست برندگان جایزه بزرگ و نخل طلای جشنواره فیلم کن
جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۵۴-۱۹۳۹)
سال نام فیلم نام کارگردان ملیت
۱۹۳۹ آدم اتحادیه اقیانوس آرام سیسیل ب دومیل ایالات متحده آمریکا
۱۹۴۶ ایریس و ستوان آلف خوباریا سوئد
تعطیلی از دست رفته بیلی وایلدر ایالات متحده آمریکا
زمین سرخ بودیل ایپسن و لا لوریتزن دانمارک
برخورد کوتاه دیوید لین بریتانیا
پرتره ماریا امیلیو فرناندز مکزیک
شهر بی قانون چتان آناند هند
نقطه بازگشت فریدریک مارکوویچ لرملر اتحاد جماهیر شوروی
سمفونی پاستورال ژان دولانوی فرانسه
آخرین فرصت لئوپولد لیندبرگ اتریش
مردی بدون بال فرانتیشک کاپ چکسلواکی
رم شهر بی‌دفاع روبرتو روسلینی ایتالیا
۱۹۴۷ جشنواره برگزار نشد
۱۹۴۸ جشنواره برگزیده‌ای نداشت
۱۹۴۹ مرد سوم کارول رید بریتانیا
۱۹۵۰ جشنواره برگزیده‌ای نداشت
۱۹۵۱ دوشیزه جولی آلف خوباریا سوئد
معجزه در میلان ویتوریو دسیکا ایتالیا
۱۹۵۲ اوتللو اورسن ولز ایالات متحده آمریکا
امید دو سنتی رناتو کاستلانی ایتالیا
۱۹۵۳ مزد ترس هانری-ژرژ کلوزو فرانسه
۱۹۵۴ دروازه جهنم تینوسوکه کینوگاسا ژاپن
نخل طلا
Palme d#۰۳۹;Or
مکان کن
کشور فرانسه
برگزار کننده جشنواره بین المللی فیلم کن
اولین مراسم ۱۹۵۵
نخل طلا (به فرانسوی: Palme d#۰۳۹;Or)، مهم‌ترین و باارزش‌ترین جایزه در جشنواره فیلم کن است. این جایزه سال ۱۹۵۵ توسط هیئت برگزارکنندهٔ جشنواره معرفی شد و از آن زمان تا کنون هر سال به بهترین فیلم منتخب هیئت داوران تعلق می‌گیرد. (قبل از آن تا سال ۱۹۵۴، این جایزه جایزهٔ بزرگ جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم نامیده می‌شد) نخل طلایی یکی از معتبرترین جوایز سینمایی و فرهنگی جهان به شمار می رود.
محتویات
۱ برندگان جوایز متعدد
۲ فهرست برندگان جایزه بزرگ و نخل طلای جشنواره فیلم کن
۲.۱ جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۵۴-۱۹۳۹)
۲.۲ نخل طلایی سالهای (۱۹۶۳-۱۹۵۵)
۲.۳ جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم (۱۹۷۴-۱۹۶۴)
۲.۴ نخل طلایی سالهای (تا کنون - ۱۹۷۵)
۳ نخل طلای افتخاری
۴ برندگان ایرانی نخل طلایی کن
۵ برندگان آفریقایی نخل طلائی کن
برندگان جوایز متعدد
سوئد آلف خوباریا (۱۹۴۶، ۱۹۵۱)
ایالات متحده آمریکا فرانسیس فورد کوپولا (۱۹۷۴، ۱۹۷۹)
دانمارک بیله آگوست (۱۹۸۸، ۱۹۹۲)
صربستانیوگسلاوی امیر کوستوریتسا (۱۹۸۵، ۱۹۹۵)
ژاپن شوهئی ایمامورا (۱۹۸۳، ۱۹۹۷)
بلژیک برادران داردن (۱۹۹۹، ۲۰۰۵)
اتریش میشائل هانکه (۲۰۰۹، ۲۰۱۲
فلینی فیلم نمی‌سازد!
ایستوود فیلم می‌سازد... اسپیلبرگ فیلم می‌سازد... اسکات فیلم می‌سازد... کازان فیلم می‌سازد...
اما فدریکو فلینی فیلم نمی‌سازد! بلکه فیلم را می‌سراید!
اگر اینطور نبود، نبود آن پرواز مسیح بر فراز رُم و واتیکان... و نبود آن هیولای دریایی که کلوزآپ چشم ماتش، مدت‌ها در ذهن می‌مان...
نبود صحنه‌ی آب بازی سیلویا در آبشار خیابان‌های رم!
نبود سکانس معجزه‌ی دروغین بچه‌ها و درخت...
نبود ارگ زدن معنادار کلیسا...
نبود صداهای ضبط شده‌ای که در مهمانی خانوادگی همه را به فکر فرو می‌برد... و کاشت همین صداها برای صحنه‌ی فاجعه بار...
و نبود صحنه‌های معنادار نمایش‌های محلی که در رستوران‌های آثار فلینی وجود دارد و اوجش هم نمایش کمدی دلقک و بادکنک این فیلم است، که فلینی به تلخ ترین وجه ممکن اجرایش می‌کند...
شعر است این اثر که در قالب سینماست!
فلینی همه‌ی این‌ها را تجربه کرده... با چشم دیده و با پوست لمس کرده و شاید گاهی هم از گوشت، زخم خورده...
پس می‌تواند همه را به مخاطب منتقل کند... طوری که مخاطب تماشا کند و حس کند و درد بکشد!
و دیگر شعار نیست این فیلم! بلکه سراسر احساس می‌شود در دل مخاطب...
و جالب اینجاست که در کنار تمام اینها، استاد باز هم در اوج قدرت کارگردانی، امپراطوری می‌کند بر قلمرو سینمای خود... سبک دارد که هیچ... حرف نو دارد برای سینمای جهان که بزرگان هالیوود باید زانوی تلمذ بزنند و یاد بگیرند دکوپاژ، میزانسن، فیلم‌برداری و تدوین را که این فیلم آموزشگاه سینماست! حتا برای بزرگان!
این فیلم بزرگ‌تر است از ذهن تماشاگر! استاد بزرگ سینما در آن روح دمیده است!
جسارتا من سوادم به این فیلما قد نمیده...فیلم را دیدم...ولی ناگفته ها بماند..
به دوستانی که فیلمی در این فضا می خواهند مشاهده کنند توصیه می کنم فیلم زیبایی بزرگ، اثر پائولو سورنتینو را حتمآ ببینند.