اگنس راهبه ای است که با میل خود برای شنا در اقیانوس به ساحل می رود. وبا لباس های مد روز و یک دوچرخه موتوری با هیجانی وصف ناپذیر از قالب راهبه خود فاصله می گیرد.
یک قاتل حرفهای سیا که سالها برای دریافت دستوراتش فقط از بخش طبقهبندی شده روزنامههای مختلف استفاده میکرد، ناگهان متوجه میشود که بخش او مدتهاست تعطیل شده است.
کارآگاهی که مشکل شنوایی دارد و شاهد ناشنوا که قتل را دیده است، مجبورند برای نجات خود به هم کمک کنند. آنها در یک ساختمان متروکه محاصره شدهاند و قاتلانی که صداهایشان را نمیشنوند، به آنها نزدیک میشوند.